سازمان زنان انقلاب اسلامي م 4
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 6
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 9
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 12
سازمان زنان انقلاب اسلامي م13
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 14
سازمان زنان انقلاب اسلامي 15
سازمان زنان انقلاب اسلامشهر
سازمان زنان انقلاب ساوجبلاغ
سازمان زنان انقلاب ورامين
رسول اكرم(ص):
"ستمگر سه نشانه دارد:
به زير دستان با زور،چيرگي مي يابد
وبه زبر دستان با نافرماني،
و ستم پيشگان را پشتيباني مي كند."
بحار الانوار - 74/53
در تاريخ صدر اسلام، «ابولهب» و دو گروه شش نفره زن و مرد به ساحت مقدس پيامبر اعظم(ص) توهين كردند كه هر كدام به سرنوشت ويژهاي دچار شدند.
سورهاي كه راجع به نخستين توهينكننده به پيامبر(ص) نازل شد
آيات سوره «مسد» كه از سورههاي قصار جزء سيام قرآن كريم است و به موضوع جسارت «ابولهب» نسبت به پيامبراكرم(ص) پرداخته است؛ مراجعه به تفسير اين سوره و سيره نبوي در صدر اسلام حاكي از آن است كه «ابولهب» عموي پيامبر اكرم(ص) و يكي از 10 فرزند حضرت عبدالمطلب بود.
عبدالمطلب جد پدري پيغمبر اكرم(ص) است؛ ايشان 10 فرزند داشته كه حضرت عبدالله پدر پيامبر اكرم (ص)، حضرت ابوطالب(ع) و حضرت حمزه(ع) از يك مادر بودند و به جز اينها، پيامبر اكرم(ص) عموهاي ديگري هم داشت.
ابولهب كه بود؟
نام ابولهب، «عبدالعزي» نقل شده است و در واقع، «ابولهب» كنيه وي بود؛ «لهب» به معناي شعله آتش است؛ از عربهاي آن زمان دور نبود كه نام فرزندانشان را لهب بگذارند؛ آنها چنين فرهنگي داشتند و هنوز هم آثار آن باقي است؛ به عنوان مثال «صدام» يعني صدمه زدن بسيار؛ «هدام» يعني خرابكننده بسيار؛ فلسفه اين كار عربها اين بود كه چون حكومتي نداشتند تا از آنها حمايت كند، بايد فرزندانشان را سفاك، بيباك، خونريز و به تعبير عربها شجاع و دلاور و جنگاور بار بياورند؛ لذا خيال ميكردند اگر فرزندانشان را از كودكي با اين عنوانها صدا بزنند، اين موجب تلقين قوت، نيرومندي و شجاعت آنها ميشود.
«ابولهب» همسر «ام جميل بنت حرب»، خواهر «ابوسفيان» به عنوان دشمن شماره يك پيامبر اكرم (ص) بود؛ نام ابوسفيان هم «فخر بن حرب» بود؛ «ام جميل» برخلاف نامش، مانند برادرش «ابوسفيان» ميان زنان، دشمن شماره يك حضرت محمد (ص) به شمار ميرفت كه ضديت شديد با اسلام و پيامبر اسلام (ص) داشت.
بنياميه در دوره جاهليت از رقباي سرسخت بنيهاشم بود؛ در حالي كه نه تنها با ازدواج «ابولهب» از قبيله بنيهاشم و «امجميل» از قبيله بنياميه، روابط حسنه بينشان ايجاد نشد، بلكه منجر شد، اين دشمنيهاي كينهتوزانه خاندان بنياميه از طريق «ام جميل» به شوهرش «ابولهب» سرايت پيدا كند؛ از بررسي اين قضيه به دست ميآيد كه اين زن، شرور و مسلط بر شوهرش بود.
كنايه قرآن كريم به همسر ابولهب
قرآن كريم در سوره كوتاه «مسد» اشارهاي به اين معنا دارد كه «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»؛ اگر «ام جميل» آتشبيار معركه عليه اسلام و پيامبر اسلام (ص) نبود، قرآن كريم اين اندازه اعتنا و اهميت نميداد كه نام او را با اين كنايه بياورد؛ قرآن كريم اين زن را به عنوان آتش افروز ياد كرده است؛ در حقيقت اين زن، شوهرش را عليه پيامبر اكرم (ص) تحريك كرد.
آغاز كينهتوزي ابولهب نسبت به پيامبر اكرم (ص)
سر به سر گذاشتن «ابولهب» با پيامبر اكرم (ص) از زماني آغاز شد كه بزرگان مشركين قريش در «دارالنوده» شكنجه، آزار و اذيت مسلمانان را قرار گذاشتند؛ چون رسم عربها بر اين بود كه بزرگ هر طايفهاي، متصدي شكنجه بردگان و ضعفاي طايفه خودش شود. لذا قرار شد هر طايفهاي كه ضعفايشان، مسلمان شدند، بزرگان به قدري آنها را به شكنجه بگيرند تا شايد از اسلام دست بردارند؛ چون پيامبر اكرم (ص) از بنيهاشم بود، شخصي از بنيهاشم بايد متصدي پيشروي ايشان براي تبليغ اسلام ميشد.
بزرگان قريش سعي كردند تا ابوطالب اين كار را بر عهده بگيرد اما نه تنها ابوطالب زير بار نرفت بلكه اصرار و پافشاري فوقالعاده و شديدي در حد توان خود براي دفاع از پيامبر اكرم(ص) كرد. آنها به جاي ابوطالب، ابولهب را متصدي اين كار كردند.
ابولهب براي رسيدن به اهداف خود، روي جاهاي مرتفع ميايستاد و فرياد بلند ميكرد كه «مردم! هر كس مرا شناخته باشد كه ميشناسد؛ هر كس هم نميشناسد ميگويم كه من عبدالعزي ابولهب ابن عبدالمطلب، عموي محمد هستم و محمد را تكذيب ميكنم؛ مراقب باشيد كه او شما را فريب ندهد؛ من ميگويم كه او دروغگوست و دروغ ميگويد كه خداي يگانه و معاد هست و او ادعاي پيامبري خدا را ميكند و قرآني دارد!»؛ «ابولهب» در ادامه توهينهايش به پيامبر اعظم(ص)، سنگي پرتاب ميكرد؛ بچههاي كوچه هم ميگفتند: چون عمويش به سمت او سنگ ميزنند، ما هم سنگي به محمد بزنيم.
خبري كه قرآن كريم از آينده «ابولهب» داد
لذا سوره «مسد» در مقام رد ابولهب نازل شد؛ در آيه «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»، كلمه «تب» به معني «بريده ميشود» است؛ يعني قرآن كريم از آينده خبر ميدهد كه دستهاي او بريده ميشود. آيه «مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ» هم به اين اشاره دارد كه «ابولهب» همراه برادرش «عباس» در كار تجارت بود؛ او از اين تجارت اموالي براي خود اندوخت؛ قرآن كريم اشاره دارد كه اين مال نميتواند از «ابولهب» دفاع كند و او را از آسيب رسيدن نجات دهد.
آيه «سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ» تعبير از اين است كه «ابولهب» بر روي آتش شعلهوري سوزانده خواهد شد؛ «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ؛ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ» ميفرمايد «در حالي كه همسر او هيزم بياور معركه است، طنابي به گردن او هست، همراهش به آتش انداخته ميشود». سوره كوتاه «مسد» حاكي از دشمني اوليه در صدر اسلام در برابر دعوت رسول اكرم (ص) از سوي عمويش ابولهب بود.
مسخره كردن، حربه مشركان عليه رسول اكرم (ص)
مطلب ديگري كه از لحاظ ضديت با پيامبر اسلام(ص) در قرآن كريم به آن اشاره شده است، آيه 94 و 95 سوره حجر است. اين آيات به تمسخر پيامبر(ص) از سوي مشركين اشاره دارد و به اين تعبير ميفرمايد: «آنچه را مأموريت داري، آشكارا بيان كن و از مشركان روي گردان؛ ما شر استهزاءكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد». يكي از روياروييهاي مشركين با پيامبر اسلام(ص)، اين بود كه آنها بيش از 3 سال بنيهاشم را در محاصره معروف «شعب ابيطالب» قرار دادند كه با آنها داد و ستد نكنند؛ آذوقهاي به آنها ندهند و هيچ نسبت و رفاقتي با آنها نداشته باشند.
بزرگان مشركين در تقابل با دعوت حضرت محمد (ص) به اسلام
قبيله قريش در آغاز دعوت پيامبر (ص) 40 طايفه بودند كه منتهي نسب آنها به حضرت ابراهيم (ع) برميگشت؛ لذا به سنن دين و آيين حضرت ابراهيم از جمله احترام به خانه خدا، انجام مناسك و مراسم عبادتي و نيايشي خانه خدا و حرمت داشتن چهار ماه حرام، عمل ميكردند.
در 4 ماه حرام كه حاجيان به مكه ميرفتند، بنيهاشم امنيت پيدا ميكرد؛ بزرگان مشركين با هم توافق كردند كه از 6 مسيري كه قبايل عرب براي حج به مكه وارد ميشوند، يكي از بزرگان قريش بايستد، نگهبان آن راه باشد تا با بزرگ قبايل و كاروان حجاج، ملاقات كند و آنها را از پيروي از حضرت محمد (ص) برحذر دارد. بزرگان مشركين به مسئول كاروانها ميگفتند «ديوانهاي ظاهر شده و ادعاهايي دارد؛ مواظب باشيد او ساحر است؛ زبان او سحركننده مردم است؛ نبايد به او گوش فرا دهيد؛ نزديك او نشويد».
تأثير تهديد سران مشركان عليه پيامبر (ص) و پاسخ قرآن كريم
اين 6 نفر، با حضور در 6 مسير حجاج، مانع از اجابت مردم به سوي پيامبر اسلام (ص) ميشدند و حتي مانع از ملاقات پيامبر اكرم(ص) با آنها بودند؛ آنها حضرت محمد (ص) را تهديد كرده بودند كه اگر به دعوت خود ادامه بدهد، او را از بين خواهند برد؛ بنابر اخبار تفسيري، پيامبر اسلام(ص) به منزلشان رفتند و در را به روي خود بستند.
در واقع تهديد سران مشركين در اين مورد، كارگر شد و آنها به مقصود خودشان رسيدند؛ لذا آيه 94 و 95 سوره حجر نازل شد كه فرمود «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ؛ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» و هر كدام از آنها به كيفيت خاصي از بين رفتند.
زنان آوازهخواني كه رسول اكرم (ص) را به سخره ميگرفتند
غير از اين 6 نفر، 6 نفر ديگر در سنوات بعد مسخره كردن پيامبر اكرم(ص) را ادامه دادند؛ دو نفر از آنها از زنان آوازهخوان مكه بودند؛ آنها اشعاري را ميخواندند كه اين اشعار سروده شده، در اختيار آنها گذاشته ميشد؛ به قولي 3 يا 4 نفر ديگر آنها مرد بودند. پيامبر اعظم(ص)، خون اين 6 نفر را هدر كرده بودند؛ يعني فرمودند: خون اين افراد احترامي ندارد.
سرنوشت كساني كه به پيامبر (ص) توهين كردند
در جريان «فتح مكه» در سال هشتم هجرت، 10 هزار مسلمان از مدينه منوره عازم مكه شدند؛ پيامبر (ص) فرمودند كه هر كدام از اين 6 نفر را ديديد، از بين ببريد؛ برخي ميگويند كه در اين جمع 6 نفره، نفر سوم «هند جگرخوار» همسر ابوسفيان و مادر معاويه بود.
البته از جايي كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند، هر كس وارد خانه خودش شود، در خانه را به روي خود ببندد، در امان خواهد بود، حتي اگر كسي به خانه ابوسفيان برود، در خانه او در امان خواهد بود، اين امان شامل «هند جگرخوار» هم شد.
«هند جگرخوار» به همراه زناني ناشناس خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد و اظهار اسلام كرد؛ ايشان هم براي تشويق و ترغيب به دخول اسلام فرمودند: هر كس پيش از مسلمان شدن، هر دشمني عليه اسلام كرده باشد، اسلام گناهان قبلي او را ميپوشاند؛ لذا هند جگرخوار با اظهار كردن اسلام، در امان ماند.
يكي از آن دو زن آوزاهخوان هم زير پاي قاطري از بين رفت و ديگري تا زمان خلافت عثمان زنده بود و سپس هلاك شد. آن چهار مرد بعضي به دست آمدند و كشته شدند و بعضي هم از مسلمان شدن «هند» عبرت گرفتند.
يكي از آنها «عبدالله بن سعد بن ابي سرح اموي» برادر شيرخوارگي (رضاعي) خليفه سوم بود؛ وي در ابتدا مسلمان شد و بعد پيامبر اكرم (ص) و قرآن كريم را به سخره گرفت، پيامبر خون او را هدر كرد. وي در جريان فتح مكه زير عباي خليفه سوم عثمان پنهان شد؛ به محضر پيامبر (ص) رسيد و همان طوري كه زير عبا بود، عثمان براي او امان گرفت و همان جا اظهار شهادتين را كرد.
در سيره نبوي به دو دسته 6 نفره اشاره شده است كه اين افراد سرنوشتي پيدا كردند؛ عبدالله و هند جگرخوار هم با مسلمان شدن ولو به حسب ظاهر، از هدر رفتن خونشان نجات پيدا كردند.
اينها نمونههاي سيره نبوي در تاريخ صدر اسلام است؛ كساني كه به پيامبر اكرم (ص)، اسلام و قرآن كريم اهانت كردند، به زبان قرآن كريم و پيامبر (ص) تهديد به اعدام و مرگ شدند.
لذا يكي از احكام مسلم در فقه اسلام اين است كه هر كسي به خدا، قرآن يا پيامبر اسلام (ص) اهانت كند، حكمش مرگ است و بر اين اساس مرحوم امام خميني (ره)، سلمان رشدي را كه تمام اين مقدسات را به مسخره گرفته بود، حكم به هدر خونش و اعدام او داده بودند.
رسول الله (ص) :
معرفت و شناخت آل محمد(ص)،مايه ي برائت از آتش است.
و دوست داشتن آل محمد(ص)،جواز عبور از پل صراط است.
و پيروي و فرمانبري آل محمد(ص)،امان از عذاب است.
الغدير/10/279
و كدامين ثروت است كه محفوظ بداريد تا ابد؟
آنچه امروز شما راست ، يك روز به ديگري سپرده شود.
پس امروز به دست خويش ببخشيد ، باشد كه شهد گواراي
بخشش ، نصيب شما گردد ، نه مرده ريگي وارثانتان.
جبران خليل جبران
شعري از مقام معظم رهبري در وصف ناشنوايان:
ما خيل بندگانيم ما را تو ميشناسي
هر چند بيزبانيم، ما را تو ميشناسي
ويرانهئيم و در دل گنجي ز راز داريم
با آنكه بينشانيم، ما را تو ميشناسي
با هر كسي نگوئيم راز خموشي خويش
بيگانه با كسانيم ما را تو ميشناسي
آئينهايم و هر چند لب بستهايم از خلق
بس رازها كه دانيم ما را تو ميشناسي
از قيل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از اين و آنيم ما را تو ميشناسي
از ظن خويش هر كس، از ما فسانهها گفت
چون ناي بيزبانيم ما را تو ميشناسي
در ما صفاي طفلي، نفسرد از هياهو
گلزار بيخزانيم ما را تو ميشناسي
آئينهسان برابر گوئيم هر چه گوئيم
يكرو و يك زبانيم ما را تو ميشناسي
خطّ نگه نويسد حال درون ما را
در چشم خود نهانيم ما را تو ميشناسي
لب بسته چون حكيمان، سر خوش چو كودكانيم
هم پير و هم جوانيم ما را تو ميشناسي
با دُرد و صاف گيتي، گه سرخوش است گه غم
ما دُرد غم كشانيم ما را تو ميشناسي
از وادي خموشي راهي به نيكروزي است
ما روز به، از آنيم ما را تو ميشناسي
كس راز غير، از ما نشنيد بس «امينيم»
بهر كسان امانيم ما را تو ميشناسي
چون مي روي بيمن مرو اي جان جان بيتن مرو وز چشم من بيرون مشو اي شعله تابان من
هفت آسمان را بردرم وز هفت دريا بگذرم چون دلبرانه بنگري در جان سرگردان من
تا آمدي اندر برم شد كفر و ايمان چاكرم اي ديدن تو دين من وي روي تو ايمان من
بي پا و سر كردي مرا بيخواب و خور كردي مرا در پيش يعقوب اندرآ اي يوسف كنعان من
از لطف تو چون جان شدم وز خويشتن پنهان شدم اي هست تو پنهان شده در هستي پنهان من
گل جامه در از دست تو وي چشم نرگس مست تو اي شاخهها آبست تو وي باغ بيپايان من
يك لحظه داغم مي كشي يك دم به باغم مي كشي پيش چراغم مي كشي تا وا شود چشمان من
اي جان پيش از جانها وي كان پيش از كانها اي آن بيش از آنها اي آن من اي آن من
چون منزل ما خاك نيست گر تن بريزد باك نيست انديشهام افلاك نيست اي وصل تو كيوان من
بر ياد روي ماه من باشد فغان و آه من بر بوي شاهنشاه من هر لحظهاي حيران من
اي جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشيدت جدا بي تو چرا باشد چرا اي اصل چاراركان من
1-پيامبر اكرم (ص) فرمودند:
دنيا به پايان نميرسد تا اينكه مردي از اهل بيت من كه هم نام من است سلطنت نمايد.
منبع : كتاب الملاحم و الفتن ص ۱۵۴
2-امام علي (ع) فرمودند:
از علائم ظهور آن است كه به همديگر بد گوييد و يكديگر را تكذيب كنيد و از شيعيان من باقي نمي ماند؛ مگر به اندازة سرمه در چشم و نمك در غذا و چنين خواهد بود، امتحانات زمان غيبت.
منبع : كتاب بحارالانوار
3-امام علي (ع): فرمودند:
براي صاحب الزّمان غيبتي است عظيم كه بايد در محور ايمان راسخ بود زيرا كه خيلي ها از ما جدا مي شوند حتّي آنها كه به مقامات بلند رسيده اند.
منبع : اصول كافي جلد ۱
امام رضا عليه السلام دانش و معرفت را از پدرانش و جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله به ارث برد. امام كاظم عليه السلام به فرزندانش مي فرمود: اين برادرتان [علي بن موسي ] عالم آل محمد صلي الله عليه و آله است. مسائل دين خود را از وي بپرسيد و آنچه به شما مي گويد نگهداريد; زيرا من بارها از پدرم جعفر بن محمد شنيدم كه فرمود: عالم آل محمد - كه همنام امير مؤمنان عليه السلام علي است - در صلب تو است; كاش او را مي ديدم.
ابراهيم بن عباس صولي مي گويد: نديدم از امام رضا عليه السلام پرسش شود و او پاسخش را نداند. به آنچه تا زمانش بر روزگار گذشته، از وي داناتر نديده ام. مامون از هر چيزي مي پرسيد و امام را مي آزمود. امام پاسخ مي داد و همه ي پاسخ هايش به قرآن مستند بود.
مامون به فرزند ابي ضحاك - كه از ميزان دانش امام شگفت زده شده بود - گفت: آري پسر ابي ضحاك، اين بهترين و داناترين و عابدترين مردم روي زمين است.
او همچنين به محمد بن جعفر گفت: اين پسر برادرت از آن دسته اهل بيت است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره آنها فرمود: « آگاه باشيد، نيكان خاندانم و پاكيزگان نسلم در كودكي از همه شكيباتر و در بزرگي از همه داناترند. از آن ها علم مي آموزيد; زيرا آن ها از شما داناترند. آنان شما را از راه هدايت بيرون نمي برند و در وادي گمراهي نمي افكنند.
بر اين اساس، امام رضا عليه السلام نيز مانند ديگر امامان معلم انسان ها بود و هيچ انساني حق استادي بر وي نداشت.
خانههاي آن كساني ميخورد در، بيشتر
كه به سائل ميدهند از هرچه بهتر بيشتر
عرض حاجت ميكنم آنجا كه صاحبخانهاش
پاسخ يك ميدهد با ده برابر بيشتر
گاهگاهي كه به درگاه كريمي ميروم
راه ميپويم نه با پا، بلكه با سر، بيشتر
زير دِين چارده معصومم اما گردنم
زير دِين حضرت موسَيبنجعفر بيشتر
گردنم در زير ديِن آن امامي هست كه
داده در ايران ما طوباي او بر، بيشتر
آن امامي كه «فداكِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش ميكند قم را معطر بيشتر
قم همان شهري كه هم يك ماه دارد بر زمين
همچنين از آسمان دارد چل اختر بيشتر
قصد اين بار قصيده از برادر گفتن است
ورنه ميگفتم از اين معصومه خواهر بيشتر
من برايش مصرعي ميگويم و رد ميشوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بيشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل كنم
بودنم را ميكنم اينگونه باور بيشتر
مرقدت ضربالمثلهاي مرا تغيير داد
هركه بامش بيش، برفش... نه! كبوتر، بيشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آكنده است
اين چنين يعني سه فصل از شهر قمصر بيشتر
پيش تو شاه و گدا يكسانترند از هر كجا
اين حرم ديگر ندارد حرف كمتر، بيشتر
اي كه راه انداختي امروز و فرداي مرا!
چشم بر راه تو هستم روز آخر بيشتر
از غلامان شما هم ميشود دنيا گرفت
من نيازت دارم آقا روز محشر بيشتر
بر تمام اهل بيت خويش حسّاسي ولي
جان زهرا(س) چون شنيدم كه به مادر بيشتر...
بسم الله الرحمن الرحيم
عجب از ما واماندگان زمين گير
كه در جست و جوي شهدا به قبرستان ها مي آييم.
اين خود دليلي است بر آنكه از حقيقت عالم هيچ نمي دانيم.
مرده آن است كه نصيبي از حيات طيبه شهدا ندارد و اگر چنين است از ما
مرده تر كيست؟
شهدا،شاهد بر باطن و حقيقت عالمند و هم آنانند كه به ديگران حيات مي بخشند.
پس به راستي اين عجيب نيست كه واماندگان در جست و جوي شهدا به قبرستان ها
مي آييم؟
سيد مرتضي آويني
پيامبر اكرم(ص):
"پروردگار در هرروز مي فرمايد:من عزيز و ارجمند هستم
و هر كس كه عزت و ارجمندي دو جهان را مي خواهد پس
بايد از عزيز مطلق(خداوند)اطاعت و فرمانبرداري كند."
(فلسطين) اسم سرزمينى است در شرق اَدنى، كه از طرف شمال به (لبنان) و از طرف شرق به (سوريه) و (اردن هاشمى) و از طرف غرب به درياى مديترانه و از جنوب به (مصر) متصل است.
اين سرزمين داراى آثار باستانى بسيارى است كه از يهود، نصارى و مسلمانان آگاهى مىدهد و در طول تاريخ هميشه سرآن جنگ و جدال بوده است.
فلسطين تا سال1363 هجرى قمرى در دست مسلمانان بود، پس از اين، يهود به پشتيبانى استعمار انگليس قسمتى از آن را غصب كرده و در آن دولتى به نام (اسرائيل) تشكيل دادند، قسمت ديگر آن هنوز در دست مسلمانان و پارهاى از اردن هاشمى را تشكيل مىدهد.
استعمار، پس از جنگ جهانى دوّم دولت وسيع و دامنهدار (سوريه) را كه جزء كشورهاى عثمانى بود، به چهار قسمت تقسيم كرد.
1 ـ فلسطين را بدست يهود داد.
2 ـ لبنان را به مسحيان واگذار كرد.
3 ـ اردن هاشمى همچنين در دست مسلمانان عرب مىباشد.
4ـ اسكندرونه هم در اختيار مسلمانان ترك است.
و بدين ترتيب توانست بر مسلمانان پيروز شود.
عجيب اينكه (لبنان) قبلاً جزء كشورهاى اسلامى بوده و اكثريّت جمعيّت آن با مسلمانان است، با اين حال هيچ كس اعتراضى ندارد كه چرا دولت لبنان بايد مسيحى باشد؟!
استعمار نقش مهمّى را براى سرزمينهاى فلسطين بازى كرد تا بالاخره موفّق شد صداى اسلام را در آن خاموش سازد! ولى چيزى نگذشت كه ناسيوناليسم عربى بپا خواست و با آن سخت به مبارزه پرداخت و اين خود ضربه ديگرى بود كه بر پيكر مسلمانان فلسطين وارد آمد، امّا اعراب دير به فكر افتادند زيرا اگر در همان روزها همه مسلمانان براى پس گرفتن فلسطين بپا مىخواستند گرفتن آن، مشكل به نظر نمىرسيد!
ولى استعمار بنا به وعده بلفورد، فلسطين را بدست يهود داد و غاصبين را با سر و صداهاى بيجا و بىمورد، محل سكونت و اقامت آنها را محكم ساخت.
تلمود
خاخامهاى يهودى طى سالهاى متمادى شرحها و تفسيرهاى خود سرانه وگوناگونى بر تورات نوشتند كه همه آنها را خاخام (يوخاس) در سال1500م جمعآورى نموده و به اضافه چند كتاب ديگر كه در سالهاى230 و500م نوشته شده بود به نام (تلمود) يعنى تعليم ديانت و آداب يهود را جمع آورى كرد.
اين كتاب نزد يهود بسيار مقدّس و در رديف (تورات) (عهد عتيق) قرار داد
براى اينكه بيشتر به خود پرستى و آرمانهاى ضدّ انسانى يهود پى ببريم خوب است چند جملهاى از اين كتاب را به دقّت مطالعه كنيم:
الف ـ روز دوازده ساعت است:
در سه ساعت اوّل آن خداوند شريعت را مطالعه مىكند.
و در سه ساعت دوّم احكام صادر مىنمايد.
در سه ساعت سوّم هم جهان را روزى مىدهد.
در سه ساعت آخر روز هم با حوت دريا كه پادشاه ماهيها است به بازى مىپردازد.
هنگامى كه خداوند امر كرد (هيكل) را خراب كنند خطا كرده بود به خطاى خويش اعتراف كرده و به گريه در آمد و گفت: واى بر من كه امر كردم خانهام را خراب كنند و هيكل را بسوزانند و فرزندان مرا تاراج نمايند.
خداوند، از آن كه يهود را به چنين حالى گذاشته سخت پشيمان است و هر روز لطمه به صورت خود مىزند و زار زار گريه مىكند، گاهى از چشمانش دو قطره اشك به دريا مىچكد و آن چنان صدا مىكند كه تمام اهل جهان صداى گريه آن را مىشنوند و آبهاى دريا به تلاطم و زمين به لرزه در مىآيد.
هرگز خداوند از كارهاى ابلهانه و غضب و دروغ بركنار نيست.
ب ـ قسمتى از شياطين، از فرزندان آدم هستند، آدم زنى داشت از شياطين به نام (ليليث) كه مدّت130 سال همسر آدم بود، شياطين از نسل او متولد شدند!!
(حواء) در اين مدّت130 سال جز شيطان فرزندى نزائيد زيرا او هم همسر يكى از شياطين شده بود.
انسان مىتواند شيطان را بكشد به شرط اين كه خمير نان عيد را نيكو به عمل آورد.
ج ـ ارواح يهود، از ارواح ديگران افضل است، زيرا ارواح يهود جزء خداوند است! همچنان كه فرزند جزء پدرش مىباشد، روحهاى يهود نزد خدا عزيزتر است زيرا ارواح ديگران شيطانى و مانند ارواح حيوانات است.
نطفه غير يهودى، مثل نطفه بقيه حيوانات است!
د ـ بهشت مخصوص يهود است و هيچ كس به جز آنها داخل آن نمىشوند، ولى جهنم جايگاه مسيحيان و مسلمانان است و جز گريه زارى چيزى عايد آنها نمىگردد زيرا زمينش از گل و بسيار تاريك و بدبو است.
پيامبرى به نام مسيح نيامده است و تا حكم اشرا يعنى (غير يهود) منقرض نشود، ظهور نخواهد كرد و هر وقت كه او بيايد زمين خمير نان و لباس پشمى مىروياند، در اين وقت است كه سلطه و پادشاهى يهود باز گشته و تمام ملّتها مسيح را خدمت خواهند كرد!
آن زمان هر يهودى، دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت.
هـ ـ بر يهود لازم است، كه املاك ديگران را خريدارى كند تا آنها صاحب ملك نباشند و هميشه سلطه اقتصادى براى يهود باشد.
و چنانچه غير از يهودى بر يهود تسلط پيدا كند، يهود بايد بر خود گريه كند و بگويد: واى بر ما، اين چه ننگى است كه ما زير دست و جيره خوار ديگران شدهايم.
پيش از آن كه يهود نفوذ و سلطه كامل خود را بدست آورند لازم است جنگ جهانى برپا و دو ثلث بشر نابود شود، در مدّت هفت سال يهود، اسلحههاى جنگ را خواهد سوزانيد و دندانهاى دشمنان بنى اسرائيل به مقدار بيست و دو ذرع كه تقريبا هزار و سيصد و بيست برابر دندانهاى عادى مىشود! از دهانشان بيرون خواهد شد.
هنگامى كه مسيح حقيقى پا به عرصه وجود گذارد، يهود آنقدر ثروتمند و مال خواهند داشت كه كليد صندوقهايشان را بر كمتر از سيصد الاغ حمل نتوان كرد!
و كشتن مسيحى از واجبات مذهبى ما است و پيمان بستن با او، يهودى را ملتزم به اداء نمىكند.
رؤساى مذهب نصرانى و هركه دشمن يهود است بايد در روز سه مرتبه او را لعن كرد.
(يسوع ناصرى) كه ادعاى پيامبرى كرده و نصارى گولش را خوردند، با مادرش مريم كه او را از مردى به نام (باندار) به زنا آورده بود، در آتش جهنم مىسوزند.
كليساهاى نصارى كه در آن سگهاى آدم نما به صدا در مىآيند به منزله زباله خانه است.
ز ـ اسرائيلى در نزد خداوند بيش از ملائكه محبوب و معتبر است. اگر غير يهودى، يك يهودى را بزند چنان است كه به عزت الهيه جسارت كرده است و جزاى چنين شخصى جز مرگ چيز ديگرى نيست و بايد او را كشت.
اگر يهود نبودند، بركت از روى زمين برداشته مىشد و آفتاب ظاهر نشده و باران نمىباريد.
همچنان كه انسان بر حيوانات فضيلت دارد، يهود بر اقوام ديگر فضيلت دارند.
نطفهاى كه از غير يهودى منعقد مىشود، نطفه اسب است.
اجانب مانند سگ هستند و براى آنها عيدى نيست زيرا عيد براى اجنبى و سگ خلق نشده است.
سگ افضل از غير يهودى است، زيرا در اعياد بايد به سگ نان و گوشت داد، ولى نان دادن به اجنبى حرام است.
هيچ قرابت و خويشى بين اجانب نيست، مگر در نسل و خاندان الاغ قرابتى است؟
خانههاى غير يهودى به منزله طويله است.
اجانب دشمن خدا و مثل خنزير و قتلشان مباح است.
اجانب براى خدمت كردن يهود به صورت انسان خلق شدهاند.
يسوخ مسيح كافر است زيرا از دين مرتد گشت و به عبادت بُت پرداخت و هر مسيحى كه يهودى نشود بُت پرست و دشمن خدا خواهد بود، از عدالت خارج است و انسانى كه بر غير يهود كوچكترين ترحمى روا دارد، عادل نيست.
غش و خدعه كردن با غير يهودى منع نشده است.
سلام كردن بر كفار (كسانى كه يهودى نيستند) اشكال ندارد به شرط آن كه سِرّا او را مسخره كرده باشد.
ح ـ چون يهود با عزت الهيه مساوى هستند، بنا بر اين تمام دنيا و هرچه در اوست ملك آنها مىباشد و حقّ دارند كه بر آن تسلط كامل يابند، دزدى از يهودى حرام است و از غير يهودى جايز مىباشد، چون اموال ديگران مانند رملهاى دريا است و هركس زودتر برآن دست گذاشت او مالك است.
يهود مانند زن شوهردار هستند و همچنان كه زن در منزل به استراحت مىپردازد و شوهر، خرجى او را مىدهد بىآن كه در كارهاى خارج از منزل با او شركت كند، يهود هم به استراحت پرداخته و ديگران بايد آنها را روزى بدهند.
ط ـ هرگاه يهودى و اجنبى شكايت داشته باشند بايد حقّ را بجانب يهودى داد اگرچه بر باطل باشد.
براى شما جايز است كه مأمورين گمرگ را غش بنمائيد و براى او قسم دروغ خوريد... از خاخام (صموئيل) ياد بگيريد، صموئيل از مرد اجنبى كاسهاى از طلا به قيمت چهار درهم خريدارى كرد، در حالى كه فروشنده نمىدانست كه آن طلا است. با اين حال يك درهمش را دزديد!
ربودن اموال ديگران بوسيله ربا مانعى ندارد، زيرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غير يهودى امر مىفرمايد.
به كسانى كه يهودى نيستند قرض ندهيد مگر آن كه نزول بگيريد در غير اين صورت، قرض دادن به غير يهودى جايز نيست و ما مأموريم كه به آنها ضرر برسانيم.
حيات و زندگانى ديگران ملك يهود است، چه رسد به اموال آنها! هرگاه غير يهودى احتياج به پول داشته باشد آن قدر بايد از او (ربا) و نزول گرفت كه تمام دارائى خود را از دست بدهد.
ى ـ غير يهودى هرچند صالح و نيكوكار باشد، او را بايد كشت.
حرام است غير يهودى را نجات بدهيد، حتّى اگر در چاهى بيفتد بايد فورا سنگى بر در آن گذاشت!
اگر يكى از اجانب را بكشيم مثل اين است كه در راه خدا قربانى كردهايم.
اگر يك نفر يهودى كمكى به غير يهودى بكند گناهى نابخشودنى مرتكب شده است.
و اگر غير يهود در دريا در حال غرق شدن است، نبايد نجاتش بدهى، زيرا آن هفت ملتى كه در زمين (كنعان) بودند و بنا بود يهود آنها را به قتل برساند همه آنها نابود نشدند و ممكن است آن شخصى كه در حال غرق شدن است از آنها باشد.
تا مىتوانيد از غير يهود بكشيد و اگر دستتان به كشتن او رسيد و او را نكشتيد، مرتكب خلاف شدهايد.
هلاك كردن مسيحى ثواب دارد و اگر كسى نمىتواند او را بكشد لااقل سبب هلاكتش را فراهم نمايد.
كسانى كه مرتد شوند، اجنبى و اعدامشان لازم است مگر آن كه براى خدعه به ديگران مرتد شده باشند.
ك ـ تعدّى كردن به ناموس غير يهودى مانعى ندارد، زيرا كفار مثل حيوانات هستند و حيوانات را زناشوئى نيست.
براى يهودى مانعى ندارد تسليم اميال و شهوات خويش شود.
ل ـ قسم خوردن جايز است، خصوصا در معاملات با غير يهود.
اصولاً قسم خوردن براى قطع نزاع تشريع شده است امّا نه براى كفّار، زيرا آنها انسان نيستند.
جايز است انسان شهادت زور بدهد، چنانچه لازم است اگر مىتوانيد بيست قسم دروغ بخوريد ولى برادر يهودى خويش را در معرض خطر قرار ندهيد.
بر يهود واجب است روزى سه مرتبه مسيحيان را لعن كنند و دعا كنند تا خداوند آنها را نابود سازد.
بر ما لازم است كه با نصارى، مانند حيوانات معامله كنيم.
كليساهاى نصارى، خانه گمراهان است و خراب كردن آنها ضرورى و واجب است.
م ـ ملّت برگزيده خداوند مائيم و لذا براى ما حيوانات انسانى خلق كرده است زيرا خدا مىدانست كه ما احتياج به دو قسم حيوان داريم، يكى حيوانات بىشعور مانند بهائم و حيوانات غير ناطقه و ديگرى حيوانات ناطقه و با شعور مانند مسيحيان و مسلمانان و بودائيان و براى آنكه بتوانيم از همه آنها به اصطلاح سوارى بگيريم، خداوند ما را در جهان متفرق ساخته است و لهذا ما بايد دخترهاى زيبا و خوشگل خود را به پادشاهان و وزرا و شخصيّتهاى برجسته يهود به تزويج در آوريم، تا بوسيله آنها بر حكومتهاى جهان، تسلط داشته باشيم!
گمان نكنم، آنچه نقل كرديم احتياج به توضيح و تعليق از ما داشته باشد زيرا خود بهترين معرف (يهود) است. چنانچه معلوم شد يهود يك حزب خطرناكى است براى فريب دادن مردم آن هم كه به صورت مذهب و آئين در آمده است.
منبع: yahood.net
فيلم سينمايي «نبرد آرتميشيا» كه در ادامه فيلم ضد ايراني و
جنجال برانگيز ۳۰۰ ساخته ميشود، قرار است سال
۲۰۱۳ ميلادي به نمايش درآيد.
ساخت فيلمي ضد ايراني براساس كتاب «زماني براي خيانت» به كارگرداني «ويليام بالدوين»
اين سريال تلويزيوني بر اساس كتاب «زماني براي خيانت» نوشته «رضا كهليلي» كه دو سال پيش در آمريكا منتشر شد، در دست ساخت است.
فيلم هاي ضد ايراني هاليوود را بشناسيد
در حالي كه در گذشته دشمنان با توپ و تانك به مبارزه با هم ميرفتند، امروزه در عصر ارتباطات، رسانه بالاخص سينما و تلويزيون به ابزاري نرم براي رسيدن به اهداف دشمنستيزانه تبديل شده است.
كشور آمريكا نيز به عنوان كشوري كه پيشرفتهترين ابزارهاي ساخت فيلم را در اختيار دارد، براي رسيدن به اهداف جنگطلبانه خود، تاكنون كمكهاي بسياري از اين تكنولوژيها گرفته؛ آنچنانكه اخيرا حداقل سه پروژه سينمايي و تلويزيوني عليه جمهوري اسلامي ايران در آمريكا در دست ساخت است.
* فيلم سينمايي «آرگو» (سفينه) با موضوع تسخير لانه جاسوسي
فيلم «آرگو» به كارگرداني «بنافلك» محصول كمپاني صهيونيستي «برادران وارنر» است كه فيلم ضد ايراني «۳۰۰» را در كارنامه كاري خود دارد.
امام صادق(ع):
"نزد هركس كه از ما و مظلوميت ما ياد شود
و چشمانش پر از اشك گردد،
خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام مي كند."
امام علي(ع):
"اي اسيران هوا و هوس،آرزو ها را كوتاه كنيد،
زيرا مردم دلبسته به دنيا،جز صداي دندان هاي حوادث،
از اين دنيا نمي ترساند،اي مردم،
خودتان عهده دار ادب كردن خود شويد،
و نفس را از جرات بر عادات هلاك كننده باز گردانيد."
امام علي(ع):
"شكست ها،پله هاي نردبان موفقيت اند.
كسي كه از اولين شكست ما يوس مي شود،
لياقت توفيق ندارد."
ما آمده بوديم كه مردانه بميريم
در پيچ و خم جنگ دليرانه بميريم
آنجا كه جنون حاكم بي چون و چرابود
شوريده و شيدايي و مستانه بميريم
سخت است در اين شهر كه در بين رفيقان
اينگونه پريشان و غريبانه بميريم
مهلت بده اي عمر نفس گير كه شايد
خونين كفن و شاد ،شهيدانه بميريم
هر چه در برابر زندگي شكر گذار تر باشيد،
موجبات بيشتري براي قدر داني شما فراهم مي شود...
مراقبه و محاسبه
در اهميت موضوع محاسبه ي نفس از حضرت رسول(ص)
روايت شده است كه فرمودند:
"به حساب خود رسيدگي كنيد،قبل از آنكه به حساب شما
رسيدگي شود،
اعمال خود را بسنجيد قبل از آنكه در ترازوي عرصه ي
قيامت،آن ها را بسنجند."
امام صادق(ع)ميفرمايند:
"براي روز قيامت پنجاه موقف و جايگاه است كه در هر مرحله ي
آن،هزار سال انسان را نگاه مي دارند و از حساب او جويا مي
شوند."...