سازمان زنان انقلاب اسلامي م 4
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 6
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 9
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 12
سازمان زنان انقلاب اسلامي م13
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 14
سازمان زنان انقلاب اسلامي 15
سازمان زنان انقلاب اسلامشهر
سازمان زنان انقلاب ساوجبلاغ
سازمان زنان انقلاب ورامين
من همانم كه مي دانم در روز ،روحت چه جراحت هايي برمي دارد و در شب روحت را در خواب به تمامي بازمي ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگي برمي انگيزانم و تا مرگت كه به سويم بازگردي به اين كار ادامه مي دهم.
(انعام 60)
بوي گل
طاير گلزار وحي! كجاست بال و پرت؟ كه با سرت سر زدي به نازنين دخترت
ز تندباد خزان شكفته تر مي شوي مي شنوم هم چنان بوي گل از حنجرت
به گوشه ي دامنم اگر چه خاكي بُوَد اذن بده تا غبار بگيرم از منظرت
تو كعبه من زائرت، خرابه ام حائرت حيف كه نتوان كنم طواف دور سرت
ببين اسيرم، پدر! زعمر سيرم، پدر! مرا به همره ببر به عصمت مادرت
فتح قيامت منم، سفير شامت منم تويي حسين شهيد، منم پيام آورت
منم كه بايد كنم گريه براي پدر تو از چه گشته روان، اشك زچشم تَرَت
خرابه شأن تو نيست، نگويم اينجا بمان بيا مرا هم ببر مثل علي اصغرت
پيكر رنجور من گرفته بود التيام اگر بغل مي گرفت مرا علي اكبرت
اين همه زخمت كه هست بر سر و روي و جبين نيزه و شمشير و تير چه كرده با پيكرت
اگر چه ميثم نبود به دشت كرب و بلا به نظم جان سوز خود گشته پيام آورت
سازگار