معرفی وبلاگ
امام خمینی (ره)« زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی که بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شیء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی می‌تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی را به عهده بگیرد.»
دسته
همكاران
آرشیو
طراح قالب
Tebyan

رَحيم

أنسٌ : كانَ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله إذا فَقَدَ الرّجُلَ مِن إخوانِهِ ثَلاثَهَ أيّامٍ سألَ عَنهُ ؛ فإن كانَ غائبا دَعا لَهُ ، وإن كانَ شاهِدا زارَهُ ، وإن كانَ مَريضا عادَهُ؛
اَنس : اخـلاق رسـول خدا صلى الله عليه و آله چـنين بود كه هرگاه يـكى از برادران خود را سه روز نمى ديد ، جوياى حالش مى شد . اگر به مسافرت رفته بود برايش دعا مى كرد و اگر در شهر بود به ديدنش مى رفت و اگر بيمار بود ، از او عيادت مى كرد .

حَليم

أنسٌ: كُنتُ أمشي مَع رسولِ اللّه صلى الله عليه و آله وعلَيهِ بُردٌ نَجرانيٌّ غَليظُ الحاشِيَةِ ، فأدرَكَهُ أعرابيٌّ فجَذَبَهُ بِردائهِ جَذبَةً شَديدَةً ، فنَظَرتُ إلى صَفحَةِ عُنُقِ رسولِ اللّه صلى الله عليه و آله ، وقَد أثّرَ بها حاشِيَةُ الرِّداءِ مِن شِدَّةِ جَذبَتِهِ . ثُمّ قالَ : يا محمّدُ ، مُرْ لي من مالِ اللّه الّذي عِندَكَ ، فالتَفَتَ إلَيهِ فضَحِكَ ثُمّ أمَرَ لَهُ بعَطاءٍ؛
اَنس : مـن با رسـول خدا صلى الله عليه و آله راه مـى رفتم و حضرت بُردى نجرانى با حاشيه اى زبر و درشت بر تن داشت . عربى باديه نشين از راه رسيد و رداى ايشان را محكم كشيد . من به گردن پيامبر صلى الله عليه و آلهنگاه كردم ديدم حاشيه ردا ، از شدّت كشيدن ، روى گردن حضرت اثر گذاشته است . آن باديه نشين سپس گفت : اى محمّد ، دستور بده از مال خدا كه نزد توست به من بدهند . پيامبر صلى الله عليه و آله به طرف او برگشت و خنده اى كرد و سپس دستور داد به او چيزى عطا كنند .

حيا

أبو سعيدٍ الخُدريُّ : كانَ صلى الله عليه و آله أشَدَّ حَياءً مِن العَذراءِ فـي خِدرِها؛
ابو سعيد خدرى : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با حياتر از دختران باكره پرده نشين بود .

أيضا : كانَ رسولُ اللّه حَيِيّا لا يُسألُ شيئا إلاّ أعطاهُ؛
ابو سعيد خدرى : رسول خدا صلى الله عليه و آله چندان با حيا بود كه هيچ چيز از او خواسته نمى شد مگر اين كه آن را عطا مى كرد .


برچسب ها :

عادِل

الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : كانَ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله يُقَسِّمُ لَحَظاتِهِ بَينَ أصحابهِ ، يَنظُرُ إلى ذا ويَنظُرُ إلى ذا بالسَّوِيَّةِ؛
امام صادق عليه السلام : رسـول خـدا صلى الله عليه و آله نگاه هاى خود را مـيـان اصحابش تقسيم مى كرد و به اين و آن يكسان مى نگريست .
 
شُجاع

الإمامُ عليٌّ عليه السلام : كُنّا إذا احمَرَّ البأسُ ولَقِيَ القَومُ القَومَ اتّقَينا برسولِ اللّه ، فما يَكونُ أحَدٌ أقرَبَ إلَى العَدُوِّ مِنهُ؛
امام على عليه السلام : وقتى جنگ شدّت مى گرفت و دو سپاه به جان هم مى افتادند ، ما خود را در پناه رسول خدا قرار مى داديم و هيچ كس به دشمن نزديكتر از آن حضرت نبود .

البَراءُ بنُ عازِبٍ : كنّا إذا احمَرَّ البأسُ نَتَّقي برسولِ اللّه صلى الله عليه و آله ، وإنّ الشُّجاعَ لَلّذي يُحاذي بهِ؛
براء بن عازب : هرگاه جنگ بالا مى گرفت ، ما خود را در پناه رسول خدا قرار مى داديم و شجاع كسى بود كه همدوش او بود .

أنسٌ : كانَ رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله أحسَنَ النّاسِ، وكانَ أجوَدَ النّاسِ، وكانَ أشجَعَ النّاسِ ، ولَقد فَزِعَ أهلُ المَدينَةِ ذاتَ لَيلَةٍ ، فانطَلقَ ناسٌ قِبَلَ الصَّوتِ ، فتَلَقّاهُم رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله راجِعا وقَد سَبَقَهُم إلَى الصَّوتِ وهُو على فَرَسٍ لأبي طَلحَةَ عُرْيٍ ، في عُنُقِهِ السَّيفُ وهو يقولُ : لم تُراعُوا ، لَم تُراعُوا ؛
اَنَس : رسول خدا صلى الله عليه و آله زيباترين و بخشنده ترين و شجاعترين مردم بود . شبى مردم مدينه صدايى شنيدند و دچار وحشت شدند . عدّه اى از مردم به طرف صدا حركت كردند . پيامبر كه بيشتر به طرف صدا رفته بود ، سوار بر اسب برهنه ابو طلحه و شمشير به دوش ، بازمى گشت ، آن عدّه را ديدو فرمود : نترسيد ، نترسيد .


برچسب ها :

أمين

رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : أما واللّه إنّي لَأمينٌ في السَّماءِ وأمينٌ في الأرضِ ؛
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هان ! به خدا قسم كه من در آسمان امين هستم و در زمين نيز امينم .
 
ابنُ إسحاقَ : كانَت قُرَيشٌ تُسَمِّي رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله قَبلَ أن يَنزِلَ علَيهِ الوَحيُ : الأمينَ؛
ابن اسحاق : پيش از آن كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله وحى نازل شود ، قريش به آن حضرت امين مى گفتند .
 
أيضا : كانَت خَديجَةُ بِنتُ خُوَيلدٍ امرأةً تاجِرَةً ذاتَ شَرَفٍ ومالٍ ، تَستأجِرُ الرِّجالَ في مالِها وتُضارِبُهُم إيّاهُ بشيءٍ تَجعَلُهُ لَهُم ، وكانَت قُرَيشٌ قَوما تُجّارا ، فلَمّا بَلَغَها عن رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله ما بَلَغَها مِن صِدقِ حَديثِهِ ، وعِظَمِ أمانَتِهِ ، وكَرَمِ أخلاقِهِ ، بَعَثَت إلَيهِ فعَرَضَت علَيهِ أن يَخرُجَ في مالٍ لَها إلَى الشّامِ تاجِرا؛
ابن اسحاق : خديجه دختر خويلد ، بانويى تاجر و بزرگ زاده و ثروتمند بود . مردم را براى تجارت با اموال خود استخدام مى كرد و در قبال كارشان مقدار معيّنى از سود حاصل از تجارت به ايشان مى داد . قريش مردمى تاجر پيشه بودند . وقتى خبر راستگويى و امانتدارى و خلق و خوهاى پسنديده پيامبر به گوش خديجه رسيد ، كسى را نزد آن حضرت فرستاد و پيشنهاد كرد با اموالى از او ، براى تجارت به شام رود .


برچسب ها :
آغاز وحي
جمعه هفدهم 3 1392 11:32

«فرشته اي از طرف خدا، مأمور شد آياتي چند به عنوان طليعه و كتاب هدايت و سعادت، براي امين قريش بخواند تا او را به كسوت نبوّت مفتخر سازد. آن فرشته جبرئيل و آن روز، روز مبعث بود. در آن روز فرشته اي با لوحي فرود آمد و آن را در برابر او گرفت و به او گفت: «بخوان». او از آن جا كه درس نخوانده بود، پاسخ داد من توانايي خواندن ندارم. فرشته وحي دوباره او را به خواندن فرا خواند ولي همان جواب را شنيد. فرشته بار ديگر سخن خود را تكرار كرد. ناگهان سيد بطحا احساس كرد مي تواند لوحي را كه در دست فرشته است بخواند. در اين موقع، آياتي را كه در حقيقت ديباچه كتاب سعادت بشر است، خواند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. انسان را از علق آفريد. بخوان و پروردگارت كريم ترين كريمان است؛ همان كس كه به وسيله قلم آموخت».

برچسب ها :

روز مبعث، روز برانگيختن خردهايي است كه در تابوت خُرافه گرايي، هوس پرستي و جهل پيشگي دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هايي كه در رقص شمشيرها زخمي مي شد و در جنگل نيزه ها جان مي باخت. آن روزها، دختركان معصوم، به جاي آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاك مي خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تيرها مي دادند و زنان بي پناه، در بند اسارت مي زيستند. آه كه چه خارهايي به پاي بشريّت مي خليد و چه زخم هايي دل عاطفه ها را مي خَست.

روز مبعث، روز ميلاد ارزش هاست؛ ارزش هايي كه زنده به گور مي شد و اصالت هايي كه در بستر احتضار رو به خاموشي مي رفت. در آن روز، بذر عشق و مهرورزيدن و مهربان زيستن در دشت تفتيده دل ها پاشيده شد و هزاران هزار گل عاطفه از آن روييد. لبخند بر لب ها نشست دست گرم نوازش بر سر يتيمان كشيده شد. شمشيرهاي خشونت زنگار گرفت و سفره محبت آغوش گشود. نوع دوستي بنياد يافت و كينه توزي جان باخت. از چشمه چشم ها مهر جوشيد و در درياي سينه ها عشق خروشيد. زندگي زيبا و بودنْ تماشايي شد. روز مبعث، روز بارش بركت، روز سرافرازي انسان، روز برآمدن آوازهاي سپيد و روز بوسه زدن بر چهره خورشيد، بر همه جهانيان مبارك باد.

برچسب ها :
سخنان برگزيده-امام موسي كاظم (ع) (3)
چهارشنبه پانزدهم 3 1392 11:27


* امام كاظم ‏عليه السلام: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَينَكَ و بَينَ أخيكَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَياءِ؛

مبادا حريم ميان خود و برادرت را (يكسره) از ميان ببرى؛ چيزى از آن باقى بگذار؛ زيرا از ميان رفتن آن، از ميان رفتن شرم و حيا است.

 

* امام كاظم ‏عليه السلام: أبلِغ خَيراً و قُل خَيراً ولا تَكُن أمُّعَةً؛

خير برسان و سخن نيك بگو و سست رأى و فرمان‏برِ هر كس مباش.

    

* امام كاظم ‏عليه السلام: المُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛

مصيبت براى شكيبا يكى است و براى ناشكيبا دوتا.

 

* امام كاظم‏ عليه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِيَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛

شكيبايى در عافيت بزرگ‏تر است از شكيبايى در بلا.

برچسب ها :
سخنان برگزيده-امام موسي كاظم (ع) (2)
چهارشنبه پانزدهم 3 1392 11:25

* امام كاظم‏ عليه السلام: لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِب نَفسَهُ في كُلِّ يَومٍ؛

كسى كه هر روز خود را ارزيابى نكند، از ما نيست.

 

* امام كاظم ‏عليه السلام: ما مِن شَى‏ءٍ تَراهُ عَيناكَ إلّا و فيهِ مَوعِظَةٌ؛

در هر چيزى كه چشمانت مى‏بيند، موعظه‏اى است.

 

* امام كاظم ‏عليه السلام: مَن كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ يَومِ القِيامَة؛

هر كس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قيامت از او باز مى‏دارد.

 

* امام كاظم ‏عليه السلام: إذا كانَ ثَلاثَةٌ في بَيتٍ فَلا يَتَناجى‏ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِكَ مِمّايَغُمُّهُ؛

هر گاه سه نفر در خانه ‏اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نكنند؛ زيرا نجوا كردن، نفر سوم را ناراحت مى‏كند.

 

* امام كاظم‏ عليه السلام: إيّاكَ أن تَمنَعَ في طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَيهِ في مَعصِيَةِ اللَّهِ؛

مبادا از خرج كردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى، و آن‏گاه دو برابرش را در معصيت خدا خرج كنى.

برچسب ها :
امام موسي كاظم (ع)
چهارشنبه پانزدهم 3 1392 11:23

ابوالحسن موسي بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثني عشر (ع) ونهمين معصوم از چهارده معصوم (ع) تولد آن حضرت در ابواء(محلي ميان مكه و مدينه) به روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 يا 129 ق واقع شد.

 به جهت كثرت زهد و عبادتش معروف به (العبد الصالح) و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به (الكاظم) گرديد. آن حضرت به كنيه هاي ابو ابراهيم و ابو علي نيز معروف بوده است. مادر آن حضرت حميده كنيزي از اهل مغرب يا اندلس (اسپانيا) بوده است و نام پدر حميده را صاعد مغربي (بربري) گفته اند ..... برادران ديگر امام از اين بانو اسحاق و محمد ديباج بوده اند. امام موسي الكاظم (ع) هنوز كودك بود كه فقهاي مشهور مثل ابوحنيفه از او مسئله مي پرسيدند و كسب علم مي كردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) (148 ق) در بيست سالگي به امامت رسيد و 35 سال رهبري و ولايت شيعيان را برعهده داشت....

تاريخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر يا پنجم يا بيست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگي گفته اند.

برچسب ها :
سخنان برگزيده-امام موسي كاظم (ع) (1)
چهارشنبه پانزدهم 3 1392 11:18

* امام رضاعليه السلام: زيارَةُ قَبرِ أبي مِثلُ زِيارَةِ قَبِر الحُسَينِ؛

زيارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعليه السلام، مانند زيارت قبر حسين‏عليه السلام است.

 

* روايت شده است: أنّهُ (الكاظِم َ‏عليه السلام) كانَ يَبِكي مِن خَشيَةِ اللَّهِ حَتّى‏ تَخضَلَّ لِحيَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛

امام كاظم همواره از بيم خدا مى‏گريست، چندان كه محاسنش از اشك تر مى‏شد.

 

* امام كاظم ‏عليه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَكثُ الصَّفَقَةِ و تَركُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛

سه چيز تباهى مى‏آورد: پيمان شكنى، رها كردن سنّت و جدا شدن از جماعت.

 

* امام كاظم ‏عليه السلام: عَونُكَ لِلضَّعيفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛

كمك كردن تو به ناتوان، بهترين صدقه است.

 

* امام كاظم‏ عليه السلام: لَو كانَ فِيكُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛

اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن كامل) در ميان شما بود، قائم ما قيام مى‏كرد.

برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 440395
تعداد نوشته ها : 499
تعداد نظرات : 20




استخاره آنلاین با قرآن کریم


Rss