معرفی وبلاگ
امام خمینی (ره)« زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی که بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شیء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی می‌تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی را به عهده بگیرد.»
دسته
همكاران
آرشیو
طراح قالب
Tebyan

 

در تاريخ صدر اسلام، «ابولهب» و دو گروه شش نفره زن و مرد به ساحت مقدس پيامبر اعظم(ص) توهين كردند كه هر كدام به سرنوشت ويژه‌اي دچار شدند.

 
حجت‌الاسلام محمدهادي يوسفي غروي استاد و پژوهشگر تاريخ اسلام و شيعه و نويسنده كتاب تاريخ تحقيقي اسلام (موسوعة التاريخ الاسلامي) است.
در پي انتشار فيلم موهن عليه پيامبر اعظم(ص)، خبرگزاري فارس گفت‌وگويي با وي در خصوص نخستين توهين‌كنندگان در تاريخ  صدر اسلام به ساحت مقدس رسول اكرم(ص)داشته اند:

سوره‌اي كه راجع به نخستين توهين‌كننده به پيامبر(ص) نازل شد

آيات سوره «مسد» كه از سوره‌هاي قصار جزء سي‌ام قرآن كريم است و به موضوع جسارت «ابولهب» نسبت به پيامبراكرم(ص) پرداخته است؛ مراجعه به تفسير اين سوره و سيره نبوي در صدر اسلام حاكي از آن است كه «ابولهب» عموي پيامبر اكرم(ص) و يكي از 10 فرزند حضرت عبدالمطلب بود.

عبدالمطلب جد پدري پيغمبر اكرم(ص) است؛ ايشان 10 فرزند داشته كه حضرت عبدالله پدر پيامبر اكرم (ص)، حضرت ابوطالب(ع) و حضرت حمزه(ع) از يك مادر بودند و به جز اينها، پيامبر اكرم(ص) عموهاي ديگري هم داشت.

ابولهب كه بود؟

نام ابولهب، «عبدالعزي» نقل شده است و در واقع، «ابولهب» كنيه وي بود؛ «لهب» به معناي شعله آتش است؛ از عرب‌هاي آن زمان دور نبود كه نام فرزندانشان را لهب بگذارند؛ آنها چنين فرهنگي داشتند و هنوز هم آثار آن باقي است؛ به عنوان مثال «صدام» يعني صدمه زدن بسيار؛ «هدام» يعني خراب‌كننده بسيار؛ فلسفه اين كار عرب‌ها اين بود كه چون حكومتي نداشتند تا از آنها حمايت كند، بايد فرزندان‌شان را سفاك، بي‌باك، خونريز و به تعبير عرب‌ها شجاع و دلاور و جنگاور بار بياورند؛ لذا خيال مي‌كردند اگر فرزندانشان را از كودكي با اين عنوان‌ها صدا بزنند، اين موجب تلقين قوت، نيرومندي و شجاعت آنها مي‌شود.

«ابولهب» همسر «ام جميل بنت حرب»، خواهر «ابوسفيان» به عنوان دشمن شماره يك پيامبر اكرم (ص) بود؛ نام ابوسفيان هم «فخر بن حرب» بود؛ «ام جميل» برخلاف نامش، مانند برادرش «ابوسفيان» ميان زنان، دشمن شماره يك حضرت محمد (ص) به شمار مي‌رفت كه ضديت شديد با اسلام و پيامبر اسلام (ص) داشت.

بني‌اميه در دوره جاهليت از رقباي سرسخت بني‌هاشم بود؛ در حالي كه نه تنها با ازدواج «ابولهب» از قبيله بني‌هاشم و «ام‌جميل» از قبيله بني‌اميه، روابط حسنه بين‌شان ايجاد نشد، بلكه منجر شد، اين دشمني‌هاي كينه‌توزانه خاندان بني‌اميه از طريق «ام جميل» به شوهرش «ابولهب» سرايت پيدا كند؛ از بررسي اين قضيه به دست مي‌آيد كه اين زن، شرور و مسلط بر شوهرش بود.

كنايه قرآن كريم به همسر ابولهب

قرآن كريم در سوره كوتاه «مسد» اشاره‌اي به اين معنا دارد كه «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»؛ اگر «ام جميل» آتش‌‌بيار معركه عليه اسلام و پيامبر اسلام (ص) نبود، قرآن كريم اين اندازه اعتنا و اهميت نمي‌داد كه نام او را با اين كنايه بياورد؛ قرآن كريم اين زن را به عنوان آتش افروز ياد كرده است؛ در حقيقت اين زن، شوهرش را عليه پيامبر اكرم (ص) تحريك ‌كرد.

آغاز كينه‌توزي ابولهب نسبت به پيامبر اكرم (ص)

سر به سر گذاشتن «ابولهب» با پيامبر اكرم (ص) از زماني آغاز شد كه بزرگان مشركين قريش در «دارالنوده» شكنجه، آزار و اذيت مسلمانان را قرار گذاشتند؛ چون رسم عرب‌ها بر اين بود كه بزرگ هر طايفه‌اي، متصدي شكنجه بردگان و ضعفاي طايفه خودش شود. لذا قرار شد هر طايفه‌اي كه ضعفايشان، مسلمان شدند، بزرگان به قدري آنها را به شكنجه بگيرند تا شايد از اسلام دست بردارند؛ چون پيامبر اكرم (ص) از بني‌هاشم بود، شخصي از بني‌هاشم بايد متصدي پيشروي ايشان براي تبليغ اسلام مي‌شد.

بزرگان قريش سعي كردند تا ابوطالب اين كار را بر عهده بگيرد اما نه تنها ابوطالب زير بار نرفت بلكه اصرار و پافشاري فوق‌العاده و شديدي در حد توان خود براي دفاع از پيامبر اكرم(ص) كرد. آنها به جاي ابوطالب، ابولهب را متصدي اين كار كردند.

ابولهب براي رسيدن به اهداف خود، روي جاهاي مرتفع مي‌ايستاد و فرياد بلند مي‌كرد كه «مردم! هر كس مرا شناخته باشد كه مي‌شناسد؛ هر كس هم نمي‌شناسد مي‌گويم كه من عبدالعزي ابولهب ابن عبدالمطلب، عموي محمد هستم و محمد را تكذيب مي‌كنم؛ مراقب باشيد كه او شما را فريب ندهد؛ من مي‌گويم كه او دروغگوست و دروغ مي‌گويد كه خداي يگانه‌ و معاد هست و او ادعاي پيامبري خدا را مي‌كند و قرآني دارد!»؛ «ابولهب» در ادامه توهين‌هايش به پيامبر اعظم(ص)، سنگي پرتاب مي‌كرد؛ بچه‌هاي كوچه هم مي‌گفتند: چون عمويش به سمت او سنگ مي‌زنند، ما هم سنگي به محمد بزنيم.

خبري كه قرآن كريم از آينده «ابولهب» داد

لذا سوره «مسد» در مقام رد ابولهب نازل شد؛ در آيه «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ»، كلمه «تب» به معني «بريده مي‌شود» است؛ يعني قرآن كريم از آينده خبر مي‌دهد كه دست‌هاي او بريده مي‌شود. آيه «مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ» هم به اين اشاره دارد كه «ابولهب» همراه برادرش «عباس» در كار تجارت بود؛ او از اين تجارت اموالي براي خود اندوخت؛ قرآن كريم اشاره دارد كه اين مال نمي‌تواند از «ابولهب» دفاع كند و او را از آسيب‌ رسيدن نجات دهد.

آيه «سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ» تعبير از اين است كه «ابولهب» بر روي آتش شعله‌وري سوزانده خواهد شد؛ «وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ؛ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ» مي‌فرمايد «در حالي كه همسر او هيزم بياور معركه است، طنابي به گردن او هست، همراهش به آتش انداخته مي‌شود». سوره كوتاه «مسد» حاكي از دشمني اوليه در صدر اسلام در برابر دعوت رسول اكرم (ص) از سوي عمويش ابولهب بود.

مسخره كردن، حربه مشركان عليه رسول اكرم (ص)

مطلب ديگري كه از لحاظ ضديت با پيامبر اسلام(ص) در قرآن كريم به آن اشاره شده است، آيه 94 و 95 سوره حجر است. اين آيات به تمسخر پيامبر(ص) از سوي مشركين اشاره دارد و به اين تعبير مي‌فرمايد: «آنچه را مأموريت داري، آشكارا بيان كن و از مشركان روي گردان؛ ما شر استهزاءكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد». يكي از رويارويي‌هاي مشركين با پيامبر اسلام(ص)، اين بود كه آنها بيش از 3 سال بني‌هاشم را در محاصره معروف «شعب ابي‌طالب» قرار دادند كه با آنها داد و ستد نكنند؛ آذوقه‌اي به آنها ندهند و هيچ نسبت و رفاقتي با آنها نداشته باشند.

بزرگان مشركين در تقابل با دعوت حضرت محمد (ص) به اسلام


قبيله قريش در آغاز دعوت پيامبر (ص) 40 طايفه بودند كه منتهي نسب آنها به حضرت ابراهيم (ع) برمي‌گشت؛ لذا به سنن دين و آيين حضرت ابراهيم از جمله احترام به خانه خدا، انجام مناسك و مراسم عبادتي و نيايشي خانه خدا و حرمت داشتن چهار ماه حرام، عمل مي‌كردند.

در 4 ماه حرام كه حاجيان به مكه مي‌رفتند، بني‌هاشم امنيت پيدا مي‌كرد؛ بزرگان مشركين با هم توافق كردند كه از 6 مسيري كه قبايل عرب براي حج به مكه وارد مي‌شوند، يكي از بزرگان قريش بايستد، نگهبان آن راه باشد تا با بزرگ قبايل و كاروان حجاج، ملاقات كند و آنها را از پيروي از حضرت محمد (ص) برحذر دارد. بزرگان مشركين به مسئول كاروان‌ها مي‌گفتند «ديوانه‌اي ظاهر شده و ادعاهايي دارد؛ مواظب باشيد او ساحر است؛‌ زبان او سحركننده مردم است؛ نبايد به او گوش فرا دهيد؛ نزديك او نشويد».

تأثير تهديد سران مشركان عليه پيامبر (ص) و پاسخ قرآن كريم

اين 6 نفر، با حضور در 6 مسير حجاج، مانع از اجابت مردم به سوي پيامبر اسلام (ص) مي‌شدند و حتي مانع از ملاقات پيامبر اكرم(ص) با آنها بودند؛ آنها حضرت محمد (ص) را تهديد كرده بودند كه اگر به دعوت خود ادامه بدهد، او را از بين خواهند برد؛ بنابر اخبار تفسيري، پيامبر اسلام(ص) به منزلشان رفتند و در را به روي خود بستند.

در واقع تهديد سران مشركين در اين مورد، كارگر شد و آنها به مقصود خودشان رسيدند؛ لذا آيه 94 و 95 سوره حجر نازل شد كه فرمود «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ؛ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» و هر كدام از آنها به كيفيت خاصي از بين رفتند.

زنان آوازه‌خواني كه رسول اكرم (ص) را به سخره مي‌گرفتند

غير از اين 6 نفر، 6 نفر ديگر در سنوات بعد مسخره كردن پيامبر اكرم(ص) را ادامه دادند؛ دو نفر از آنها از زنان آوازه‌خوان مكه بودند؛ آنها اشعاري را مي‌خواندند كه اين اشعار سروده ‌شده، در اختيار آنها گذاشته مي‌شد؛ به قولي 3 يا 4 نفر ديگر آنها مرد بودند. پيامبر اعظم(ص)، خون اين 6 نفر را هدر كرده بودند؛ يعني فرمودند: خون اين افراد احترامي ندارد.

سرنوشت كساني كه به پيامبر (ص) توهين كردند 

در جريان «فتح مكه» در سال هشتم هجرت، 10 هزار مسلمان از مدينه منوره عازم مكه شدند؛ پيامبر (ص) فرمودند كه هر كدام از اين 6 نفر را ديديد، از بين ببريد؛ برخي مي‌گويند كه در اين جمع 6 نفره، نفر سوم «هند جگرخوار» همسر ابوسفيان و مادر معاويه بود.

البته از جايي كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند، هر كس وارد خانه خودش شود، در خانه را به روي خود ببندد، در امان خواهد بود، حتي اگر كسي به خانه ابوسفيان برود، در خانه او در امان خواهد بود، اين امان شامل «هند جگرخوار» هم شد.

«هند جگرخوار» به همراه زناني ناشناس خدمت پيامبر اكرم (ص) رسيد و اظهار اسلام كرد؛ ايشان هم براي تشويق و ترغيب به دخول اسلام فرمودند: هر كس پيش از مسلمان شدن، هر دشمني عليه اسلام كرده باشد، اسلام گناهان قبلي او را مي‌پوشاند؛ لذا هند جگرخوار با اظهار كردن اسلام، در امان ماند.

يكي از آن دو زن آوزاه‌خوان هم زير پاي قاطري از بين رفت و ديگري تا زمان خلافت عثمان زنده بود و سپس هلاك شد. آن چهار مرد بعضي به دست آمدند و كشته شدند و بعضي هم از مسلمان شدن «هند» عبرت گرفتند.

يكي از آنها «عبدالله بن سعد بن ابي سرح اموي» برادر شيرخوارگي (رضاعي) خليفه سوم بود؛ وي در ابتدا مسلمان شد و بعد پيامبر اكرم (ص) و قرآن كريم را به سخره گرفت، پيامبر خون او را هدر كرد. وي در جريان فتح مكه زير عباي خليفه سوم عثمان پنهان شد؛ به محضر پيامبر (ص) رسيد و همان طوري كه زير عبا بود، عثمان براي او امان گرفت و همان جا اظهار شهادتين را كرد.

در سيره نبوي به دو دسته 6 نفره اشاره شده است كه اين افراد سرنوشتي پيدا كردند؛ عبدالله و هند جگرخوار هم با مسلمان شدن ولو به حسب ظاهر، از هدر رفتن خونشان نجات پيدا كردند.

اينها نمونه‌هاي سيره نبوي در تاريخ صدر اسلام است؛ كساني كه به پيامبر اكرم (ص)، اسلام و قرآن كريم اهانت كردند، به زبان قرآن كريم و پيامبر (ص) تهديد به اعدام و مرگ شدند.

لذا يكي از احكام مسلم در فقه اسلام اين است كه هر كسي به خدا، قرآن يا پيامبر اسلام (ص) اهانت كند، حكمش مرگ است و بر اين اساس مرحوم امام خميني (ره)، سلمان رشدي را كه تمام اين مقدسات را به مسخره گرفته بود، حكم به هدر خونش و اعدام او داده بودند.
 
 
برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 440402
تعداد نوشته ها : 499
تعداد نظرات : 20




استخاره آنلاین با قرآن کریم


Rss