معرفی وبلاگ
امام خمینی (ره)« زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی که بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شیء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی می‌تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی را به عهده بگیرد.»
دسته
همكاران
آرشیو
طراح قالب
Tebyan
جانم به قربانت اي امام
سه شنبه هفتم 9 1391 9:59

برچسب ها :
قطره اي از درياي مهرباني او...
سه شنبه هفتم 9 1391 9:54

با مادرش غذا نمي خورد پرسيدند: « شما كه از همه مردم در برخورد با پدر و مادر بهتريد، پس چرا با مادرتان غذا نمي خوريد ؟ »
گفت: « مي ترسم بخواهم لقمه اي را از سفره بردارم كه مادرم دوست داشته آن را بردارد يا نگاهش به آن بوده.»
تازه اين مادر، مادر واقعي امام سجاد (ع) نبود، دايه اي بود كه از بچگي بزرگش كرده بود.

 

برچسب ها :
مقام عباس(ع)
دوشنبه ششم 9 1391 14:13

اي علمـدار كربلا عباس

 

مرد ميدان هـر بلا عباس

به تو سرمايه ادب دادند

 

عبد صالح تو را لقب دادند

 

چه شد كه حضرت اباالفضل عليه السلام جايگاه خاصي پيدا كرد كه هم در زمان حياتش و هم بعد از آن معصومين عليهم السلام از او تجليل كردند؟ تا جايي كه در روايتي از امام سجاد عليه السلام آمده است: إن للعباس عندالله تبارك وتعالي لمنزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامه . يعني عباس نزد خداوند متعال منزلتي دارد كه روز قيامت تمام شهيدان ( نمي فرمايد انسانهاي عادي) به مقام او غبطه مي خورند. مي گويند ما كجا عباس كجا؟

انسانها در مشكلات و امتحانهاي روزگار شناخته مي شوند و قدر و منزلت خود را هم به خود و هم ديگران به اثبات مي رسانند. آيه شريفه هدف خلقت انسانها را بيان مي كند؛ مي فرمايد: ما جن و انس را تنها براي عبادت خلق كرديم.

بايد ديد عبادت به چه معناست؟ آيا عبادت يك سري اعمال و حركات است كه در آن قصد قربت و نزديكي به معبود هستي نيست؟ اگر اينگونه باشد ابليس يكي از عابدترين موجودات عالم است. زيرا به فرموده اميرالمؤمنين در نهج البلاغه شش هزار سال عبادت ظاهري كرد

 پس عبادت به چه معناست؟ عبادت از عَبَدَ است. عبد يعني بنده؛ بنده در مقابل مولاي خود اختياري نمي بيند. بنده بايد در بست مطيع مولايش باشد و از دستورات او سرپيچي نكند.

 

حضرت عباس عليه السلام

 

اما چرا حضرت اباالفضل مقامي ويژه دارد سر مطلب همين است كه در زيارتنامه اش كه از امام صادق عليه السلام رسيده آمده است: السلام عليك أيها العبد الصالح... سلام بر تو اي بنده صالح خدا؛ يعني عباس عليه السلام به مقام بندگي آن هم در حد اعلي  بنده صالح رسيده بود. در ادامه زيارت توضيح مي دهند بنده كيست : المطيع لله كسي كه فرمانبردار دستورات الهي است؛ تكاليفش را درست انجام مي دهد. و لرسوله مطيع پيامبر خدانيز هست، هر آنچه پيامبر امر كرده عمل مي كند.

 او مرد عمل است نه حرف! تا آنجا كه مي فرمايد: و لأميرالمؤمنين و الحسن و الحسين. يعني بعد از پيامبر خدا از چه كسي اطاعت مي كند؟ از اولي الأمر از امامان معصوم عليهم السلام از امام زمانش آقا اميرالمؤمنين سپس از آقا امام حسن مجتبي و در آخر از آقا ابي عبدالله الحسين.

 

مطيع محض امام زمانش بود كه به اين جايگاه رسيد. با امام زمانش از مدينه خارج شد به مكه آمد و از آنجا نيز راهي كربلا... تا عصر تاسوعا كه برايش امان نامه آوردند. اما عباس نپذيرفت. فرمود: لا حاجة لنا في أمان... ما نيازي به امان شما نداريم امان خدا بهتر است از امان فرزند سميه.

 شب عاشورا هم وقتي امام حسين صلوات الله عليه  اصحاب را مرخص كرد در حالي كه خطاب به يارانش مي فرمود: اكنون از تاريكي شب استفاده كنيد ... از اين محل متفرق شويد و مرا با اين قوم تنها بگذاريد زيرا اينان فقط با من كار دارند؛ ناگهان عباس از جا بلند شد عرضه داشت: و لِمَ نفعل ذلك؟ ما چنين كاري نمي كنيم لنبقي بعدك؟ آيا بعد از تو زنده بمانيم؟ لا أرانا الله ذلك أبدا، خدا چنين روزي را نياورد.

 

 و اوج اطاعت پذيري از امام زمانش در آخرين ساعات عاشوراست. زمانيكه همه اصحاب به شهادت رسيده اند. اجازه ميدان مي خواهد، حضرت سيدالشهداء مي فرمايد: أنتَ يا أخي صاحبُ لوائي. برادرم تو علمدار مني .عرضه مي دارد سينه ام تنگ شده از زندگي دنيا سير شده ام مي خواهم از اين قوم منافق انتقام بگيرم. عباس منتظر است تا امامش لب تر كند و دستور حمله بدهد اما، حسين عليه السلام دستور ديگري مي دهد مي فرمايد: حال كه چنين است مقداري آب براي بچه ها بياور.

 

اي روي تـــو مــــاه آل هــاشم

 

اي پشت و پناه آل هاشم

سقاي هميشه مشك بر دوش 

 

سـردار سپــاه آل هاشم

 

سردار سپــاه و مشك بر دوش

 

تــاريـخ كجا كنـد فراموش

 

 عباس مرد جنگ است و الان زمان، زمان جنگيدن است ولي چون دستور امام زمانش حسين عليه السلام چيز ديگري است بدون معطلي و بدون آنكه اعتراضي بكند مشك آب را بدوش مي گيرد. اينجاست كه پا روي نفس خود مي گذارد و بجاي كارزار بسوي شريعه فرات مي رود. براي او مهم عمل به دستور امامش است چه جنگيدن باشد و چه سقايي. بايد خواست حسين عليه السلام اجرا شود، ديگر عباس اراده اي ندارد و او خواسته اي جز خواسته حسين عليه السلام  ندارد. و اين است يكي از رازهاي مقام عباس بن علي بن ابي طالب عليهم السلام.

 

السلام عليك يا ابا الفضل العباس ابن اميرالمؤمنين المواسي أخاه بنفسه، الأخذ لغده من أمسه، الفادي له الوافي الساعي إليه بمائه، المقطوعة يداه.

 

 

 

 

برچسب ها :
اولين روضه خوان ها
يکشنبه پنجم 9 1391 22:3

 اولين مداح و روضه خوان امام حسين (ع) ،حضرت جبرائيل (ع) بود كه براي حضرت آدم (ع) روضة عطش را خواند.

اولين روضه خوان در كنار پيكر مطهر امام حسين (ع)، خواهر مظلومة ايشان حضرت زينب كبري (س) بودند.

اولين روضه خوان در مسجد شام كه با بيان مصائب پدر گراميشان ماهيت يزيد ملعون را بر باد دادند و او را رسوا و مورد لعن ابدي قرار دادند، امام سجاد (ع) بودند

 و اولين روضه خوان در كنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء جابر بن عبدا... انصاري بودند كه در روز اربعين مرثيه سرايي كردند.

 

برچسب ها :
يا زينب كبري(س)
شنبه چهارم 9 1391 20:15

 

زبان حال حضرت زينب كبري(س) در غروب عاشورا

به دشت كربلا، جمعي پريشان ماند و من ماندم
فراز نيزه‌ها، آواي قرآن ماند و من ماندم

من غارت‌زده خسته، ز هر سو راه من بسته
ز ياران خيمه‌ها خالي، بيابان ماند و من ماندم

به گوش من طنين‌افكن، صداي اكبر و قاسم
كه دائم اشك‌ريزانم، به دامان ماند و من ماندم

دلم خون شد خداوندا، از اين اشك عزاداران
به دنبال پدر يك طفل گريان ماند و من ماندم

به خاك و خون دو بازوي بلند و پرچم و مَشكي
ميان شعله‌ها يك فوج عطشان ماند و من ماندم

ز تيري بسته شد راه گلوي تشنه‌لب اصغر
رباب از اين جفاي خصم، حيران ماند و من ماندم

ز طوفان بلا گل‌هاي سرخ من همه پرپر
از اين طوفان مرا يك سرو عريان ماند و من ماندم

به‌هم پيوست جوشان چشمه‌‌هاي خون و دريا شد
از اين طوفان هايل موج و طوفان ماند و من ماندم

نمانده طاقتم ديگر كه بينم قتلگاهش را
برفت و اين دل بي‌تاب و سوزان ماند و من ماندم

"حسان" گويي كه اين مصرع زبان حال زينب بود
تهي شد باغم از گل، عطر جانان ماند و من ماندم



 

برچسب ها :
پرچم دار حسين(ع)
جمعه سوم 9 1391 22:18


 

بر لب آبم و از داغ لبت مي ميرم
هردم از غصه ي جانسوز تو آتش گيرم

مادرم داد به من درس وفاداري را
عشق شيرين تو آميخته شد با شيرم

بوته ي عشق تو كرده ست مرا چون زر ناب
ديگر اين آتش غم ها ندهد تغييرم

اكبرت كشته شد و نوبتم آخر نرسيد
سينه ام تنگ شد از بس كه بُوَد تأخيرم

تا كه مأمور شدم علقمه را فتح كنم
آيت قهر بيان شد زلب شمشيرم

سايه ي پرچم تو كرد سرافراز مرا
عشق تو كرد عطا دولت عالمگيرم

كربلا كعبه ي عشق است و من اندر احرام
شد در اين قبله ي عشاق دو تا تقصيرم

دست من خورد به آبي كه نصيب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصويرم

بايد اين ديده و اين دست دهم قرباني
تا كه تكميل شود حج من و تقصيرم

زين جهت دست به پاي تو فشاندم بر خاك
تا كنم ديده فدا، چشم به راه تيرم

وصل شد حال قيامم ز عمودي به سجود
بي ركوع است نماز من و اين تكبيرم

بدنم را به سوي خيمه ي اصغر نبريد
كه خجالت زده زان تشنه لب بي شيرم

تا كند مدح ابوالفضل، امام سجاد
نارسا هست"حسان"! شعر من و تقريرم

 

برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 440656
تعداد نوشته ها : 499
تعداد نظرات : 20




استخاره آنلاین با قرآن کریم


Rss