سازمان زنان انقلاب اسلامي م 4
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 6
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 9
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 12
سازمان زنان انقلاب اسلامي م13
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 14
سازمان زنان انقلاب اسلامي 15
سازمان زنان انقلاب اسلامشهر
سازمان زنان انقلاب ساوجبلاغ
سازمان زنان انقلاب ورامين
راستي را كه تحليل وقايع تاريخ سخت دشوار است . سرّ دشواري كار ، در پيچيدگي هاي روح آدمي است . وقتي كه مه در عمق دره ها فرو مي نشيند ، اگر چه تاريكي كامل نيست، اما آفتاب پنهان است و چشم انسان جز پيش پاي خويش را نمي بيند . اگر نباشد اينكه آفريدگار، ما را در كشاكش ابتلائات مي آزمايد ، عاداتمان را متبدّل مي سازد و شياطين پنهان در زواياي تاريك درون را در پيشگاه عقل رسوا مي دارد، چه بسا كه دراين غفلت پنهان همه عمر را سر مي كرديم و حتي لحظه اي به خود نمي آمديم . آنچه حُر را در دستگاه بني اميه نگه داشته ، غفلت است ... غفلتي پنهان . شايد تعبير « غفلت در غفلت » بهتر باشد ، چرا كه تنها راه خروج از اين چاهِ غفلت آن است كه انسان نسبت به غفلت خويش تذكر پيدا كند . هر انساني را ليله القدري هست كه در آن ناگزير از انتخاب مي شود و حُر رانيز شب قدري اينچنين پيش آمد ... «عمربن سعد » را نيز ... من و تو را هم پيش خواهد آمد .اگر باب يا ليتني كنت معكم هنوز گشوده است، چرا آن باب ديگر باز نباشد كه : لعن الله امه سمعت بذلك فرضيت به ؟ حرگفت : « من از آنان كه براي شما نامه نوشته اند نيستم . ما مأموريم كه از شما جدا نشويم مگر آنكه شما را به كوفه نزد عبيد الله بن زياد برده باشيم .» امام فرمود : « مرگ از اين آرزو به تو نزديك تر است .» و ياران را گفت تا برخيزند و زين بر اسب ها نهند و زنان و كودكان را در محمل ها بنشانند و راه مراجعت پيش گيرند . اين سخن در بسياري از تواريخ آمده است ، اما به راستي آيا امام قصد مراجعت داشته اند ؟ هر چه هست ،در اينكه لشكريان حر تاخته اند وبر سر راه او صف بسته اند ، ترديد نيست. امام مي فرمايد : « ثكلتك امك! ما تريد مِنّي؟ ـ مادرت در عزاي تو بگريد، از من چه مي خواهي ؟ » آنچه حر بن يزيد در جواب امام گفته ، سخني است جاودانه كه او را استحقاق توبه بخشيده است . روزنه اي از نور است كه به سينه حُر گشوده مي شود و سفره ضيافتي است كه عشق را به نهانخانه دل او ميهمان مي كند. حُر گفت :« هان والله ! اگر جز تو عرب ديگري اين سخن را بر زبان مي آورد ، در هر حال، دهان به پاسخي سزاوار مي گشودم . كائناً ما كان : هر چه باداباد... اما والله مرا حقي نيست كه نام مادر تو را جز به نيكوترين وجه بر زبان بياورم .» جمله ارباب مقاتل و مورخين حُربن يزيد را بر اين سخن ستوده اند وحق نيز همين است. سخن ، ثمره گلبوته دل است و حُر را ببين كه از دهانش ياس و ياسمن مي ريزد . اين سخن ريحاني از رياحين بهشت است كه ازگلبوته ادب حُر برآمده .
شهيدآويني