سازمان زنان انقلاب اسلامي م 4
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 6
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 9
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 12
سازمان زنان انقلاب اسلامي م13
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 14
سازمان زنان انقلاب اسلامي 15
سازمان زنان انقلاب اسلامشهر
سازمان زنان انقلاب ساوجبلاغ
سازمان زنان انقلاب ورامين
و اين در حالي بود كه حتي مگسي را نمي توانستي و نمي تواني بيافريني و اگر مگسي از تو چيزي بگيرد نمي تواني از او پس بگيري .
(حج 73)
گاهي اوقات از نردبان بالا ميري كه دست هاي خدا رو بگيري،
در حاليكه خداپايين نردبان رو گرفته تا زمين نخوري...
از سروده هاي مقام معظم رهبري
سپند وار زكف داده ام عنان بي تو
ز تلخ كامي دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبي تر نكرد جان بي تو
چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلي
پر است سينه ام ز اندوه گران بي تو
نسيم صبح نمي آورد ترانه ي شوق
سر بهار ندارند بلبلان بي تو
لب از حكايت شب هاي تار مي بندم
اگرامان دهدم چشم خون فشان بي تو
چون شمع كشته ندارم شراره اي به زبان
نمي زند سخنم آتشي به جان بي تو
ز بي دلي و خموشي چون نقش تصويرم
نمي گشايدم از بي خودي زبان بي تو
عقيق سرد به زير زبان تشنه نهم
چو يادم آيد از آن شكرين دهان بي تو
گزارش غم دل را مگر كنم چو امين
جدا از خلق به محراب جمكران بي تو
و مرا به مبارزه طلبيدي و چنان متوهم شدي كه گمان بردي خودت بر همه چيز قدرت داري.
(يونس 24)
افسوس كه هر كس را به تو فرستادم تا به تو بگويم دوستت دارم و راهي پيش پايت بگذارم او را به سخره گرفتي.
(يس 30)
سوگند به روز وقتي نور مي گيرد و به شب وقتي آرام مي گيرد كه من نه تو را رها كرد هام و نه با تو دشمني كردهام.
( ضحي 1-2)
جمال حق ز سر تا پاست عباس
به يكتايي قسم يكتاست عباس
اگرچه زاده ام البنين است
وليكن مادرش زهراست عباس
غلامرضا سازگار
جمله بسم الله الرحمن الرحيم 114 بار بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) نازل شده است؛ در 113 سوره به عنوان سرفصل آمده و از آنجا كه اول سوره برائت بسم الله نازل نشده و در سوره نمل علاوه بر ابتداي سوره، در آيه «إنّه من سليمان و إنّه بسم الله الرحمن الرحيم» نيز اين جمله مباركه آمده است مجموعاً 114 آيه ميشود.
راستي را كه تحليل وقايع تاريخ سخت دشوار است . سرّ دشواري كار ، در پيچيدگي هاي روح آدمي است . وقتي كه مه در عمق دره ها فرو مي نشيند ، اگر چه تاريكي كامل نيست، اما آفتاب پنهان است و چشم انسان جز پيش پاي خويش را نمي بيند . اگر نباشد اينكه آفريدگار، ما را در كشاكش ابتلائات مي آزمايد ، عاداتمان را متبدّل مي سازد و شياطين پنهان در زواياي تاريك درون را در پيشگاه عقل رسوا مي دارد، چه بسا كه دراين غفلت پنهان همه عمر را سر مي كرديم و حتي لحظه اي به خود نمي آمديم . آنچه حُر را در دستگاه بني اميه نگه داشته ، غفلت است ... غفلتي پنهان . شايد تعبير « غفلت در غفلت » بهتر باشد ، چرا كه تنها راه خروج از اين چاهِ غفلت آن است كه انسان نسبت به غفلت خويش تذكر پيدا كند . هر انساني را ليله القدري هست كه در آن ناگزير از انتخاب مي شود و حُر رانيز شب قدري اينچنين پيش آمد ... «عمربن سعد » را نيز ... من و تو را هم پيش خواهد آمد .اگر باب يا ليتني كنت معكم هنوز گشوده است، چرا آن باب ديگر باز نباشد كه : لعن الله امه سمعت بذلك فرضيت به ؟ حرگفت : « من از آنان كه براي شما نامه نوشته اند نيستم . ما مأموريم كه از شما جدا نشويم مگر آنكه شما را به كوفه نزد عبيد الله بن زياد برده باشيم .» امام فرمود : « مرگ از اين آرزو به تو نزديك تر است .» و ياران را گفت تا برخيزند و زين بر اسب ها نهند و زنان و كودكان را در محمل ها بنشانند و راه مراجعت پيش گيرند . اين سخن در بسياري از تواريخ آمده است ، اما به راستي آيا امام قصد مراجعت داشته اند ؟ هر چه هست ،در اينكه لشكريان حر تاخته اند وبر سر راه او صف بسته اند ، ترديد نيست. امام مي فرمايد : « ثكلتك امك! ما تريد مِنّي؟ ـ مادرت در عزاي تو بگريد، از من چه مي خواهي ؟ » آنچه حر بن يزيد در جواب امام گفته ، سخني است جاودانه كه او را استحقاق توبه بخشيده است . روزنه اي از نور است كه به سينه حُر گشوده مي شود و سفره ضيافتي است كه عشق را به نهانخانه دل او ميهمان مي كند. حُر گفت :« هان والله ! اگر جز تو عرب ديگري اين سخن را بر زبان مي آورد ، در هر حال، دهان به پاسخي سزاوار مي گشودم . كائناً ما كان : هر چه باداباد... اما والله مرا حقي نيست كه نام مادر تو را جز به نيكوترين وجه بر زبان بياورم .» جمله ارباب مقاتل و مورخين حُربن يزيد را بر اين سخن ستوده اند وحق نيز همين است. سخن ، ثمره گلبوته دل است و حُر را ببين كه از دهانش ياس و ياسمن مي ريزد . اين سخن ريحاني از رياحين بهشت است كه ازگلبوته ادب حُر برآمده .
شهيدآويني
اي دل! تو چه مي كني؟ مي ماني يا مي روي؟ داد از آن اختيار كه تو را از حسين جدا كند ! اين چه اختياري است كه براي روي آوردن بدان بايد پشت به اراده حق نهاد ؟ اي دل! نيك بنگر تا قلاّده دنيا ا برگردنشان ببيني و سررشته قلاّده را ، كه در دست شيطان است . آنان مي انگارند كه اين راه را به اختيار خويش مي روند ، غافل كه شيطان اصحاب دنيا را با همان غرايزي كه در نفس خويش دارند مي فريبد.
شهيد آويني
... و تو ، اي آن كه در سال شصت و يكم هجري هنوز در ذخاير تقدير نهفته بوده اي و اكنون ، در اين دوران جاهليت ثاني و عصر توبه بشريت ، پاي به سياره زمين نهاده اي ، نوميد مشو ، كه تو را نيز عاشورايي است و كربلايي كه تشنه خون توست و انتظار مي كشد تا تو زنجير خاك از پاي اراده ات بگشايي و از خود و دلبستگي هايش هجرت كني و به كهف حَصينِ لازمان و لامكان ولايت ملحق شوي و فراتر از زمان و مكان ، خود را به قافله سال شصت و يكم هجري برساني و در ركاب امام عشق به شهادت رسي... ياران! شتاب كنيد ، قافله در راه است .
شهيد آويني
حضرت زهرا(س):
"هر كس عبادات و كارهاي خود را خالصانه براي خدا انجام
دهد،خداوند بهترين مصلحت ها و بركات خود را براي او تقدير
مي نمايد."
با مادرش غذا نمي خورد پرسيدند: « شما كه از همه مردم در برخورد با پدر و مادر بهتريد، پس چرا با مادرتان غذا نمي خوريد ؟ »
گفت: « مي ترسم بخواهم لقمه اي را از سفره بردارم كه مادرم دوست داشته آن را بردارد يا نگاهش به آن بوده.»
تازه اين مادر، مادر واقعي امام سجاد (ع) نبود، دايه اي بود كه از بچگي بزرگش كرده بود.
چالز ديكنز ( خاورشناس مجارستاني 1921-1850):
"اگر نبرد حسين براي رسيدن به آرزوهاي دنيوي بوده...من نمي فهمم چرا حسين خواهر و همسر و بچه هايش را با خود برد. پس اين ثابت ميكند كه فداكاري او فقط به خاطر دين اسلام بوده است."
اي علمـدار كربلا عباس
|
مرد ميدان هـر بلا عباس |
به تو سرمايه ادب دادند
|
عبد صالح تو را لقب دادند
|
چه شد كه حضرت اباالفضل عليه السلام جايگاه خاصي پيدا كرد كه هم در زمان حياتش و هم بعد از آن معصومين عليهم السلام از او تجليل كردند؟ تا جايي كه در روايتي از امام سجاد عليه السلام آمده است: إن للعباس عندالله تبارك وتعالي لمنزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامه . يعني عباس نزد خداوند متعال منزلتي دارد كه روز قيامت تمام شهيدان ( نمي فرمايد انسانهاي عادي) به مقام او غبطه مي خورند. مي گويند ما كجا عباس كجا؟
انسانها در مشكلات و امتحانهاي روزگار شناخته مي شوند و قدر و منزلت خود را هم به خود و هم ديگران به اثبات مي رسانند. آيه شريفه هدف خلقت انسانها را بيان مي كند؛ مي فرمايد: ما جن و انس را تنها براي عبادت خلق كرديم.
بايد ديد عبادت به چه معناست؟ آيا عبادت يك سري اعمال و حركات است كه در آن قصد قربت و نزديكي به معبود هستي نيست؟ اگر اينگونه باشد ابليس يكي از عابدترين موجودات عالم است. زيرا به فرموده اميرالمؤمنين در نهج البلاغه شش هزار سال عبادت ظاهري كرد
پس عبادت به چه معناست؟ عبادت از عَبَدَ است. عبد يعني بنده؛ بنده در مقابل مولاي خود اختياري نمي بيند. بنده بايد در بست مطيع مولايش باشد و از دستورات او سرپيچي نكند.
اما چرا حضرت اباالفضل مقامي ويژه دارد سر مطلب همين است كه در زيارتنامه اش كه از امام صادق عليه السلام رسيده آمده است: السلام عليك أيها العبد الصالح... سلام بر تو اي بنده صالح خدا؛ يعني عباس عليه السلام به مقام بندگي آن هم در حد اعلي بنده صالح رسيده بود. در ادامه زيارت توضيح مي دهند بنده كيست : المطيع لله كسي كه فرمانبردار دستورات الهي است؛ تكاليفش را درست انجام مي دهد. و لرسوله مطيع پيامبر خدانيز هست، هر آنچه پيامبر امر كرده عمل مي كند.
او مرد عمل است نه حرف! تا آنجا كه مي فرمايد: و لأميرالمؤمنين و الحسن و الحسين. يعني بعد از پيامبر خدا از چه كسي اطاعت مي كند؟ از اولي الأمر از امامان معصوم عليهم السلام از امام زمانش آقا اميرالمؤمنين سپس از آقا امام حسن مجتبي و در آخر از آقا ابي عبدالله الحسين.
مطيع محض امام زمانش بود كه به اين جايگاه رسيد. با امام زمانش از مدينه خارج شد به مكه آمد و از آنجا نيز راهي كربلا... تا عصر تاسوعا كه برايش امان نامه آوردند. اما عباس نپذيرفت. فرمود: لا حاجة لنا في أمان... ما نيازي به امان شما نداريم امان خدا بهتر است از امان فرزند سميه.
شب عاشورا هم وقتي امام حسين صلوات الله عليه اصحاب را مرخص كرد در حالي كه خطاب به يارانش مي فرمود: اكنون از تاريكي شب استفاده كنيد ... از اين محل متفرق شويد و مرا با اين قوم تنها بگذاريد زيرا اينان فقط با من كار دارند؛ ناگهان عباس از جا بلند شد عرضه داشت: و لِمَ نفعل ذلك؟ ما چنين كاري نمي كنيم لنبقي بعدك؟ آيا بعد از تو زنده بمانيم؟ لا أرانا الله ذلك أبدا، خدا چنين روزي را نياورد.
و اوج اطاعت پذيري از امام زمانش در آخرين ساعات عاشوراست. زمانيكه همه اصحاب به شهادت رسيده اند. اجازه ميدان مي خواهد، حضرت سيدالشهداء مي فرمايد: أنتَ يا أخي صاحبُ لوائي. برادرم تو علمدار مني .عرضه مي دارد سينه ام تنگ شده از زندگي دنيا سير شده ام مي خواهم از اين قوم منافق انتقام بگيرم. عباس منتظر است تا امامش لب تر كند و دستور حمله بدهد اما، حسين عليه السلام دستور ديگري مي دهد مي فرمايد: حال كه چنين است مقداري آب براي بچه ها بياور.
اي روي تـــو مــــاه آل هــاشم
|
اي پشت و پناه آل هاشم |
سقاي هميشه مشك بر دوش
|
سـردار سپــاه آل هاشم
|
سردار سپــاه و مشك بر دوش
|
تــاريـخ كجا كنـد فراموش |
عباس مرد جنگ است و الان زمان، زمان جنگيدن است ولي چون دستور امام زمانش حسين عليه السلام چيز ديگري است بدون معطلي و بدون آنكه اعتراضي بكند مشك آب را بدوش مي گيرد. اينجاست كه پا روي نفس خود مي گذارد و بجاي كارزار بسوي شريعه فرات مي رود. براي او مهم عمل به دستور امامش است چه جنگيدن باشد و چه سقايي. بايد خواست حسين عليه السلام اجرا شود، ديگر عباس اراده اي ندارد و او خواسته اي جز خواسته حسين عليه السلام ندارد. و اين است يكي از رازهاي مقام عباس بن علي بن ابي طالب عليهم السلام.
السلام عليك يا ابا الفضل العباس ابن اميرالمؤمنين المواسي أخاه بنفسه، الأخذ لغده من أمسه، الفادي له الوافي الساعي إليه بمائه، المقطوعة يداه.
اولين مداح و روضه خوان امام حسين (ع) ،حضرت جبرائيل (ع) بود كه براي حضرت آدم (ع) روضة عطش را خواند.
اولين روضه خوان در كنار پيكر مطهر امام حسين (ع)، خواهر مظلومة ايشان حضرت زينب كبري (س) بودند.
اولين روضه خوان در مسجد شام كه با بيان مصائب پدر گراميشان ماهيت يزيد ملعون را بر باد دادند و او را رسوا و مورد لعن ابدي قرار دادند، امام سجاد (ع) بودند
و اولين روضه خوان در كنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء جابر بن عبدا... انصاري بودند كه در روز اربعين مرثيه سرايي كردند.
زبان حال حضرت زينب كبري(س) در غروب عاشورا
به دشت كربلا، جمعي پريشان ماند و من ماندم
فراز نيزهها، آواي قرآن ماند و من ماندم
من غارتزده خسته، ز هر سو راه من بسته
ز ياران خيمهها خالي، بيابان ماند و من ماندم
به گوش من طنينافكن، صداي اكبر و قاسم
كه دائم اشكريزانم، به دامان ماند و من ماندم
دلم خون شد خداوندا، از اين اشك عزاداران
به دنبال پدر يك طفل گريان ماند و من ماندم
به خاك و خون دو بازوي بلند و پرچم و مَشكي
ميان شعلهها يك فوج عطشان ماند و من ماندم
ز تيري بسته شد راه گلوي تشنهلب اصغر
رباب از اين جفاي خصم، حيران ماند و من ماندم
ز طوفان بلا گلهاي سرخ من همه پرپر
از اين طوفان مرا يك سرو عريان ماند و من ماندم
بههم پيوست جوشان چشمههاي خون و دريا شد
از اين طوفان هايل موج و طوفان ماند و من ماندم
نمانده طاقتم ديگر كه بينم قتلگاهش را
برفت و اين دل بيتاب و سوزان ماند و من ماندم
"حسان" گويي كه اين مصرع زبان حال زينب بود
تهي شد باغم از گل، عطر جانان ماند و من ماندم
بر لب آبم و از داغ لبت مي ميرم
هردم از غصه ي جانسوز تو آتش گيرم
مادرم داد به من درس وفاداري را
عشق شيرين تو آميخته شد با شيرم
بوته ي عشق تو كرده ست مرا چون زر ناب
ديگر اين آتش غم ها ندهد تغييرم
اكبرت كشته شد و نوبتم آخر نرسيد
سينه ام تنگ شد از بس كه بُوَد تأخيرم
تا كه مأمور شدم علقمه را فتح كنم
آيت قهر بيان شد زلب شمشيرم
سايه ي پرچم تو كرد سرافراز مرا
عشق تو كرد عطا دولت عالمگيرم
كربلا كعبه ي عشق است و من اندر احرام
شد در اين قبله ي عشاق دو تا تقصيرم
دست من خورد به آبي كه نصيب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصويرم
بايد اين ديده و اين دست دهم قرباني
تا كه تكميل شود حج من و تقصيرم
زين جهت دست به پاي تو فشاندم بر خاك
تا كنم ديده فدا، چشم به راه تيرم
وصل شد حال قيامم ز عمودي به سجود
بي ركوع است نماز من و اين تكبيرم
بدنم را به سوي خيمه ي اصغر نبريد
كه خجالت زده زان تشنه لب بي شيرم
تا كند مدح ابوالفضل، امام سجاد
نارسا هست"حسان"! شعر من و تقريرم
زندگي انسان بايد برمبناي سبك و روش وهدف مشخصي باشد وهمين مسئله است كه زندگي انسان و حيوان را ازهم متمايز مي كند.
يكي از بهترين سبك هاي زندگي براي ما سيره و روش امام حسين(ع) است :اين امام بزرگوار حتي در روابط احساسي و داخلي خود و اعضاي خانواده شان نيز با سبك و روش دين و اسلام برخورد مي كردند.
آن روزي كه قرار شد امام حسين(ع) همه چيزشان را فداي اسلام كند، امام با همه زندگي شان وارد ميدان شدند و با در نظر گرفتن نقش زن و بچه كه هر كدام چه تاثيري در اسلام و دين دارند با همه هستي وارد شدند.
به نام خدا
با عرض سلام و ادب و تسليت ايام سوگواري مولا امام حسين(ع)
و ياران باوفاي ايشان ، و پوزش به خاطر يك وقفه ي كوتاه،دوباره در خدمت دوستان و همراهان خوب اين
وبلاگ هستيم.