سازمان زنان انقلاب اسلامي م 4
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 6
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 9
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 12
سازمان زنان انقلاب اسلامي م13
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 14
سازمان زنان انقلاب اسلامي 15
سازمان زنان انقلاب اسلامشهر
سازمان زنان انقلاب ساوجبلاغ
سازمان زنان انقلاب ورامين
زبان حال حضرت زينب كبري(س) در غروب عاشورا
به دشت كربلا، جمعي پريشان ماند و من ماندم
فراز نيزهها، آواي قرآن ماند و من ماندم
من غارتزده خسته، ز هر سو راه من بسته
ز ياران خيمهها خالي، بيابان ماند و من ماندم
به گوش من طنينافكن، صداي اكبر و قاسم
كه دائم اشكريزانم، به دامان ماند و من ماندم
دلم خون شد خداوندا، از اين اشك عزاداران
به دنبال پدر يك طفل گريان ماند و من ماندم
به خاك و خون دو بازوي بلند و پرچم و مَشكي
ميان شعلهها يك فوج عطشان ماند و من ماندم
ز تيري بسته شد راه گلوي تشنهلب اصغر
رباب از اين جفاي خصم، حيران ماند و من ماندم
ز طوفان بلا گلهاي سرخ من همه پرپر
از اين طوفان مرا يك سرو عريان ماند و من ماندم
بههم پيوست جوشان چشمههاي خون و دريا شد
از اين طوفان هايل موج و طوفان ماند و من ماندم
نمانده طاقتم ديگر كه بينم قتلگاهش را
برفت و اين دل بيتاب و سوزان ماند و من ماندم
"حسان" گويي كه اين مصرع زبان حال زينب بود
تهي شد باغم از گل، عطر جانان ماند و من ماندم