سازمان زنان انقلاب اسلامي م 4
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 6
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 9
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 12
سازمان زنان انقلاب اسلامي م13
سازمان زنان انقلاب اسلامي م 14
سازمان زنان انقلاب اسلامي 15
سازمان زنان انقلاب اسلامشهر
سازمان زنان انقلاب ساوجبلاغ
سازمان زنان انقلاب ورامين
با وفات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، فاطمه (عليها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از يك طرف نه تنها پدر او بلكه آخرين فرستاده خداوند و ممتازترين مخلوق او، از ميان بندگان به سوي خداوند، بار سفر بسته بود. هم او كه در وجود خويش برترين مكارم اخلاقي را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظيم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او كه با وفاتش باب وحي تشريعي بسته شد؛ از طرفي ديگر حق وصي او غصب گشته بود. و بدين ترتيب دين از مجراي صحيح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (عليها السلام) هيچگاه غم و اندوه خويش را در اين زمينه كتمان نمينمود. گاه بر مزار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) حاضر ميشد و به سوگواري ميپرداخت و گاه تربت شهيدان احد و مزار حمزه عموي پيامبر را برميگزيد و درد دل خويش را در آنجا بازگو مينمود. حتي آن هنگام كه زنان مدينه علت غم و اندوه او را جويا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود كه محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصي اوست.
هنوز چيزي از وفات رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نگذشته بود كه سفارش رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهي توسط ايشان در روز غدير، مبني بر نصب امام علي (عليه السلام) به عنوان حاكم و ولي مسلمين پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، توسط عده اي ناديده گرفته شد و آنان در محلي به نام سقيفه جمع گشتند و از ميان خود فردي را به عنوان حاكم برگزيدند و شروع به جمعآوري بيعت از سايرين براي او نمودند. به همين منظور بود كه عدهاي از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حكومت و ناديده گرفتن فرمان الهي در نصب امام علي (عليه السلام) به عنوان ولي و حاكم اسلامي پس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه فاطمه (عليها السلام) جمع گشتند. هنگامي كه ابوبكر - منتخب سقيفه - كه تنها توسط حاضرين در سقيفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بيعت با وي مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (عليها السلام) نمود تا امام علي (عليه السلام) و سايرين را به زور براي بيعت در مسجد حاضر نمايد. عمر نيز با عدهاي به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (عليها السلام) شد. هنگامي كه بر در خانه حاضر شد، فاطمه (عليها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جويا شد. عمر علت را حاضر نبودن امام علي (عليه السلام) و ديگران در مسجد براي بيعت با ابوبكر عنوان نمود. فاطمه (عليها السلام) آنان را از اين امر منع نمود و آنان را مورد توبيخ قرار داد. در نتيجه عدهاي از همراهيان او متفرق گشتند. اما در اين هنگام او كه از عدم خروج معترضين آگاهي يافت، تهديد نمود در صورتي كه امام علي (عليه السلام) و سايرين براي بيعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد. و اين در حالي بود كه ميدانست حضرت فاطمه (عليها السلام) در خانه حضور دارد. در اين موقع عدهاي از معترضين از خانه خارج شدند كه مورد برخورد شديد عمر قرار گرفتند و شمشير برخي از آنان نيز توسط او شكسته شد. اما همچنان امير مومنان، فاطمه و كودكان آنان در خانه حضور داشتند. بدين ترتيب عمر دستور داد تا هيزم حاضر كنند و به وسيله هيزمهاي گردآوري شده و پاره آتشي كه با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش كشيدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عدهاي از همراهانش خانه را مورد تفتيش قرار داده و امام علي را به زور و با اكراه به سمت مسجد كشان كشان بردند. در حين اين عمل، فاطمه (عليها السلام) بسيار صدمه ديد و لطمات فراواني را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظيفه و تكليف الهي خويش در دفاع از ولي زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبكر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهي و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خويش را ادامه دادند.
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...
چرا نام فاطمه عليها السلام
6 . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند:
«اني سميت ابنتي فاطمة لان الله عزوجل فطمها وفطم من احبها من النار; من نام دخترم را فاطمه عليها السلام گذاشتم; زيرا خداي - عزوجل - فاطمه عليها السلام و هر كس كه او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است .»
آثار نام فاطمه عليها السلام
7 . امام كاظم عليه السلام مي فرمايند:
«لايدخل الفقر بيتا فيه اسم محمد او احمد او علي او الحسن او الحسين او جعفر او طالب او عبدالله او فاطمة من النساء; در خانه اي كه نام محمد يا احمد يا علي يا حسن يا حسين يا جعفر يا طالب يا عبدالله و يا از ميان زنان، فاطمه باشد، فقر [و تنگدستي] وارد نمي شود .»
احترام به نام فاطمه عليها السلام
8 . امام صادق عليه السلام به شخصي كه نام دخترش را فاطمه گذاشته بود، فرمود:
«... اذا سميتها فاطمة فلا تسبها و لاتلعنها ولاتضربها; حالا كه نام او را فاطمه گذاشته اي، پس دشنامش مده، نفرينش مكن و كتكش مزن .»
الگوي نمونه
9 . امام زمان عليه السلام در يكي از نامه هايشان مي فرمايند:
«وفي ابنة رسول صلي الله عليه و آله لي اسوة حسنة ... ; در دختر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله براي من الگوي نيكويي است .»
ياور خوب
10 . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از حضرت اميرالمؤمنين، علي عليه السلام درباره حضرت فاطمه زهرا عليها السلام پرسيدند، حضرت پاسخ دادند:
«نعم العون علي طاعة الله; [فاطمه عليها السلام] خوب ياوري در راه اطاعت و بندگي خداست .»
براي اينكه در دنيا راحت زندگي كني بايد ؛ ( لِكَيلا تَأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم ) قرآن مىفرمايد : " آن گونه باشيد كه اگر چيزى را از دست داديد، تأسّف نخوريد و اگر چيزى به شما دادند، شاد نشويد."
در بيمارستاني ، دو مرد بيمار در يك اتاق بستري بودند. يكي از بيماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر يك ساعت روي تختش بنشيند . اما بيمار ديگر مجبور بود هيچ تكاني نخورد و هميشه پشت به هماتاقيش روي تخت بخوابد آنها ساعتها با يكديگر صحبت ميكردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازي يا تعطيلاتشان با هم حرف ميزدند هر روز بعد از ظهر ، بيماري كه تختش كنار پنجره بود ، مينشست و تمام چيزهايي كه بيرون از پنجره ميديد براي هماتاقيش توصيف ميكرد.بيمار ديگر در مدت اين يك ساعت ، با شنيدن حال و هواي دنياي بيرون ، روحي تازه ميگرفت اين پنجره ، رو به يك پارك بود كه درياچه زيبايي داشت مرغابيها و قوها در درياچه شنا ميكردند و كودكان با قايقهاي تفريحيشان در آب سر گرم بودند. درختان كهن ، به منظره بيرون ، زيبايي خاصي بخشيده بود و تصويري زيبا از شهر در افق دوردست ديده ميشد. همان طور كه مرد كنار پنجره اين جزئيات را توصيف ميكرد ، هماتاقيش چشمانش را ميبست و اين مناظر را در ذهن خود مجسم ميكردروزها و هفتهها سپري شد يك روز صبح ، پرستاري كه براي حمام كردن آنها آب آورده بود ، جسم بيجان مرد كنار پنجره را ديد كه با آرامش از دنيا رفته بود . پرستار بسيار ناراحت شد و از مستخدمان بيمارستان خواست كه مرد را از اتاق خارج كنند مرد ديگر تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند . پرستار اين كار را با رضايت انجام داد و پس از اطمينان از راحتي مرد، اتاق را ترك كرد.آن مرد به آرامي و با درد بسيار ، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولين نگاهش را به دنياي بيرون از پنجره بيندازد . بالاخره او ميتوانست اين دنيا را با چشمان خودش ببينددر كمال تعجت ، او با يك ديوار مواجه شد مرد ، پرستار را صدا زد و پرسيد كه چه چيزي هماتاقيش را وادار ميكرده چنين مناظر دلانگيزي را براي او توصيف كند پرستار پاسخ داد: شايد او ميخواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابينا بود و حتي نميتوانست ديوار را ببيند...
ارزش شناخت فاطمه عليها السلام
1 . امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
«... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر; هر كس به شناخت حقيقي فاطمه عليها السلام دست يابد، بي گمان شب قدر را درك كرده است .»
آثار محبت به فاطمه عليها السلام
2 . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند:
«من احب فاطمة ابنتي فهو في الجنة معي ومن ابغضها فهو في النار; هر كس فاطمه عليها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر كس با او دشمني ورزد، در آتش [دوزخ] است .»
اطاعت از فاطمه عليها السلام
3 . امام باقر عليه السلام مي فرمايند:
«... ولقد كانت - عليها السلام - مفروضة الطاعة علي جميع من خلق الله من الجن والانس والطير والوحش والانبياء والملائكة ... ; اطاعت از فاطمه عليها السلام بر تمامي آفريدگان خدا از جن و آدميان و پرندگان و وحوش و پيامبران و فرشتگان واجب است .»
دستورهاي فاطمه عليها السلام
4 . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند:
«... يا علي انفذ لما امرتك به فاطمة فقد امرتها باشياء امر بها جبرئيل عليه السلام ... ; اي علي! آنچه را فاطمه عليها السلام بدان امر مي كند، انجام ده; زيرا من چيزهايي را به او امر كرده ام كه جبرئيل عليه السلام به آنها امر كرده است .»
خلقت فاطمه عليها السلام
5 . پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند:
«ان فاطمة خلقت حورية في صورة انسية ... ; بي شك فاطمه عليها السلام حوريه اي است كه به صورت انسان آفريده شده است .»
ولادت
فاطمه (عليها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادي الثاني در مكه به دنيا آمد. چون به دنيا پانهاد، به قدرت الهي لب به سخن گشود و گفت: "شهادت ميدهم كه جز خدا، الهي نيست و پدرم رسول خدا و آقاي پيامبران است و شوهرم سرور اوصياء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان ميباشند." اكثر مفسران شيعي و عدهاي از مفسران بزرگ اهل تسنن نظير فخر رازي، آيه آغازين سوره كوثر را به فاطمه (عليها السلام) تطبيق نمودهاند و او را خير كثير و باعث بقا و گسترش نسل و ذريه پيامبر اكرم ذكر نمودهاند. شايان ذكر است كه آيه انتهايي اين سوره نيز قرينه خوبي براين مدعاست كه در آن خداوند به پيامبر خطاب ميكند و ميفرمايد همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
شهادت
سرانجام روز سوم جمادي الثاني سال يازدهم هجري فرا رسيد. فاطمه (عليها السلام) آب طلب نموده و بوسيله آن بدن مطهر خويش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامهاي نو پوشيد و در بستر خوابيد و پارچهاي سفيد به روي خود كشيد؛ چيزي نگذشت كه دخت پيامبر، بر اثر حوادث ناشي از هجوم به خانه ايشان، دنيا را ترك نموده و به شهادت رسيد؛ در حاليكه از عمر مباركش بنا بر مشهور، 18 سال بيشتر نميگذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در اين دنيا زندگي نمود.
فاطمه (عليها السلام) در حالي از اين دنيا سفر نمود كه بنا بر گفته معتبرترين كتب در نزد اهل تسنن و همچنين برترين كتب شيعيان، از ابابكر و عمر خشمگين بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبيعي است كه ديگر حتي تأسف ابيبكر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (عليها السلام) سودي نخواهد بخشيد.
فاطمه عليهاالسلام سمبل عبادت كنندگان آگاه و عاشق و بتول لقب آن حضرتْ به معناي از همه دل بريده و به خدا دل بسته است. برخي از افراد چنين باور داشتند كه در ميان اُمّت اسلام، كسي با تقواتر از فاطمه نبود. عشق بسيار او به مناجات با پروردگار، چنان تأثيري در وجود او گذاشته بود كه در نمازش از ترس خُدا نَفَسش به شمار مي افتاد و آن قدر در نماز مي ايستاد كه پاهايش ورم مي كرد.
وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله دُعايي به او مي آموزد، آن بانوي والاگهر مي فرمايد: اين دُعا، از دنيا و آن چه در آن است، در نزدم محبوب تر است. به راستي فاطمه عليهاالسلام اسوه نيكويي بود كه عشق به پروردگارش را در دل و جان خود، و محبّت به همه فرزندان و تمام جلوه هاي زندگي اش را در مسير آن عشق قرار مي داد.
امام حسن مجتبي(ع) ميفرمايد: شب جمعه مادرم را ديدم كه از بستر برخاست و به نماز ايستاد و همچنان به ركوع و سجود و عبادت پروردگار ادامه داد تا آنكه سپيدهي سحر دميد. به دعاهاي او گوش كردم، نام مردان و زنان با ايماني را به زبان ميآورد و براي مؤمنين بسيار دعا ميكرد، ولي يك بار براي خود دعا نكرد.
پس عرض كردم: «مادرم! چرا براي خودت دعا نميكني آنگونه كه براي ديگران دعا فرمودي؟»
فرمود: «پسرم! اول همسايه، بعد خانه!»
و نيز از حسن بصري نقل شده كه گفت: «در امت اسلام هيچ كس عابدتر از فاطمه(س) نبود، او آنقدر به عبادت ايستاد كه پاهايش ورم كرد.»
كوتاه سخن آنكه: روايت شده، هنگام عبادت، نور حضر زهرا(س) براي اهل آسمان ميدرخشيد، همانگونه كه ستارگان آسمان براي اهل زمين ميدرخشند.
عايشه، يكي از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله مي گويد: رسول خدا به سخن گفتن با فاطمه پرداخت، به طوري كه فاطمه سخت از آن گريان و نالان شد. هنگامي كه پيامبر ناراحتي دختر خود را ديد، به آرامي به او چيزي گفت كه اين بار فاطمه خنديد. عايشه مي گويد: از فاطمه علّت خنده پس از گريه اش را پرسيدم، فرمود: گفته هاي پدرم را فاش نمي كنم. پس از رحلت پيامبر دوباره اين سؤال را از او پرسيدم، فاطمه گفت كه پدرم فرمود: مرگ من فرارسيده است، به همين دليل گريستم، ولي بعد فرمود: فاطمه جان، تو اولينِ از اهل بيت هستي كه به زودي به من ملحق مي شوي، و اين خبر بسيار مرا شاد كرد. اين لبخند فاطمه، همانند فُزْتُ و رَبّ الكعبه گفتن علي در محراب خونين و رضايت حسين در روز عاشورا است و همه، نمايانگر وجود روحي بزرگ، نشان از عشقِ به وصال اين عزيزان است.
نوروز، قصه آمدن يك سال نو و غصه رفتن يك سال كهنه را خبر مي دهد؛ سالي با همه خوبي ها و بدي ها و تلخي ها و شيريني هايي كه مي آيد و مي گذرد. آدمي در گذر اين رخدادها تجربه هاي گوناگوني را پشت سر مي نهد؛ گاه پله هاي اوج را مي پيمايد و گاه در گرداب گرفتاري مي افتد. اين اتفاق ها هيچ گاه و براي هيچ كس ثابت و پايدار نيست، پس نمي تواند ملاك قضاوت يا افسوس و سرخوشي عميق ما باشد. اين را تجربه تاريخ مي گويد. تنها سرمايه اي كه پيوسته و در هر حال امكان فزوني پيش رو دارد، عنصر انديشه است. در اين راه، هر نوروز فرصتي است براي تعالي و هر بهار محفلي براي تفكر؛ براي آنكه در مجال پيش رو، از تجربه هاي خاكستر شده و خاكستر تجربه ها بهره بگيريم و از پرتو انوار انسان ساز اهل بيت، چراغي فراروي انديشه مان روشن كنيم...
به نام خدا
با عرض سلام و ادب و تسليت ايام سوگواري مولا امام حسين(ع)
و ياران باوفاي ايشان ، و پوزش به خاطر يك وقفه ي كوتاه،دوباره در خدمت دوستان و همراهان خوب اين
وبلاگ هستيم.
شعري از مقام معظم رهبري در وصف ناشنوايان:
ما خيل بندگانيم ما را تو ميشناسي
هر چند بيزبانيم، ما را تو ميشناسي
ويرانهئيم و در دل گنجي ز راز داريم
با آنكه بينشانيم، ما را تو ميشناسي
با هر كسي نگوئيم راز خموشي خويش
بيگانه با كسانيم ما را تو ميشناسي
آئينهايم و هر چند لب بستهايم از خلق
بس رازها كه دانيم ما را تو ميشناسي
از قيل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از اين و آنيم ما را تو ميشناسي
از ظن خويش هر كس، از ما فسانهها گفت
چون ناي بيزبانيم ما را تو ميشناسي
در ما صفاي طفلي، نفسرد از هياهو
گلزار بيخزانيم ما را تو ميشناسي
آئينهسان برابر گوئيم هر چه گوئيم
يكرو و يك زبانيم ما را تو ميشناسي
خطّ نگه نويسد حال درون ما را
در چشم خود نهانيم ما را تو ميشناسي
لب بسته چون حكيمان، سر خوش چو كودكانيم
هم پير و هم جوانيم ما را تو ميشناسي
با دُرد و صاف گيتي، گه سرخوش است گه غم
ما دُرد غم كشانيم ما را تو ميشناسي
از وادي خموشي راهي به نيكروزي است
ما روز به، از آنيم ما را تو ميشناسي
كس راز غير، از ما نشنيد بس «امينيم»
بهر كسان امانيم ما را تو ميشناسي
چون مي روي بيمن مرو اي جان جان بيتن مرو وز چشم من بيرون مشو اي شعله تابان من
هفت آسمان را بردرم وز هفت دريا بگذرم چون دلبرانه بنگري در جان سرگردان من
تا آمدي اندر برم شد كفر و ايمان چاكرم اي ديدن تو دين من وي روي تو ايمان من
بي پا و سر كردي مرا بيخواب و خور كردي مرا در پيش يعقوب اندرآ اي يوسف كنعان من
از لطف تو چون جان شدم وز خويشتن پنهان شدم اي هست تو پنهان شده در هستي پنهان من
گل جامه در از دست تو وي چشم نرگس مست تو اي شاخهها آبست تو وي باغ بيپايان من
يك لحظه داغم مي كشي يك دم به باغم مي كشي پيش چراغم مي كشي تا وا شود چشمان من
اي جان پيش از جانها وي كان پيش از كانها اي آن بيش از آنها اي آن من اي آن من
چون منزل ما خاك نيست گر تن بريزد باك نيست انديشهام افلاك نيست اي وصل تو كيوان من
بر ياد روي ماه من باشد فغان و آه من بر بوي شاهنشاه من هر لحظهاي حيران من
اي جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشيدت جدا بي تو چرا باشد چرا اي اصل چاراركان من
واقعيات شگفتانگيز در مورد قرآن
آياتي در قرآن مجيد است كه قيد ميكند موضوعي برابر با موضوعي ديگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.
اين مسئله درمورد همه چيزهايي كه در قرآن ذكر شده اين با آن برابر است، صدق ميكند. به كلماتي كه دفعات بهكار بستن آن در قرآن ذكر شده، نگاه كنيد:
دنيا 115 / آخرت 115
ملائك 88 / شيطان 88
زندگي 145 / مرگ 145
سود 50 / زيان 50
ملت (مردم) 50 / پيامبران 50
ابليس 11 / پناه جستن از شر ابليس 11
مصيبت 75 / شكر 75
صدقه ٧٣ / رضايت ٧٣
فريب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) ١٧
مسلمين ۴١ / جهاد ۴١
طلا 8 / زندگي راحت ٨
جادو ۶٠ / فتنه ۶٠
زكات ٣٢ / بركت ٣٢
ذهن ۴٩ / نور ۴٩
زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵
آرزو ٨ / ترس ٨
آشكارا سخن گفتن (سخنراني) ١٨ / تبليغ كردن ١٨
سختي ١١۴ / صبر١١۴
محمد (صلوات الله عليه) ۴ / شريعت (آموزه هاي حضرت محمد (ص) ۴
مرد ٢۴ / زن ٢۴
همچنين جالب است كه نگاهي به دفعات تكرار كلمات زير در قرآن داشته باشيم:
نماز 5، ماه ١٢، روز ٣۶۵
دريا ٣٢، زمين (خشكي) ١٣
دريا + خشكي = 45=13+32
دريا = %1111111/71= 100 × 45/3
خشكي = % 88888889/28 = 100 × 45/13
دريا + خشكي = % 00/100
دانش بشري اخيراً اثبات نموده كه آب 111/71% و خشكي 889/28 % از كره زمين را فراگرفته است.
آيا همه اينها اتفاقي است؟...
فباي الاء ربكما تكذبان
آشپز كه دو تا باشد،آش يا شور مي شود يا شيرين.
"لو كان فيهما الهه الا الله لفسدتا "
اگر در آسمان و زمين جز الله ،خدايان ديگري بود فاسد مي شد.
انبياء -22
به دعاي گربه سياه باران نمي بارد.
و ما دعاء الكافرون الا في ضلال
و دعاي كافران جز در ضلال و گمراهي نيست.
رعد - 14
رسول اكرم(ص):
"عذاب الهي از سه گروه برداشته شده است:
كسي كه راضي به قضاي الهي باشد
و كسي كه خير خواه ديگران است
وكسي كه به نيكي ها دعوت مي كند."
منشأ هر كار بزرگي زن است ،
زن كتابي است كه جز به مهر و محبت خوانده نمي شود.
لامارتين
* هفته دولت، يك فرصت مغتنم ديگري هم هست براي نقد و اصلاح عملكردها به شكل صحيح.» خوشبختانه رهبر بصير و فرزانه انقلاب با اتكا به تجربههاي ارزشمند اجرايي و تيزبيني خاص خويش، كوشيده است با نظارت دقيق بر عملكرد دولتمردان و نماياندن نقاط قوّت و ضعف آنها، با بيان هشدارها، رهنمودها و راهكارها، دولت را براي رسيدن به اهداف چشماندازي روشن و اميدبخش ياري رساند. ايشان همواره با طرح خواستههايي چون مبارزه دولتمردان با مثلث شوم فقر و فساد و تبعيض و طرحهاي ديگر، به تبيين سياستهاي صحيح نظام پرداخته است.
* ممكن است ما انواع و اقسام كارها و برنامهها را پيش رو داشته باشيم و اجرا كنيم. بايد در ميان آنها، آنچه خدمترساني عميقتر و ماندگارتر و زودبازدهتر محسوب ميشود، اولويت پيدا كند. به ويژه اين كارها بايد بيشتر در خدمت قشرهاي مستضعف و محروم و محتاج جامعه صورت گيرد.
* مسئولان كشور امروز از حمايت ملت فداكار برخوردار هستند و اين چيزي است كه در هيچ نقطهاي از دنيا وجود ندارد.
* زمامدار مسلمان وظايفش را در مقابل مردم انجام ميدهد و امت مسلمان وظايفشان را در قبال زمامدار انجام ميدهند. آن وقت است كه دولت و ملت يكپارچه به سوي هدفي كه اسلام و قرآن ترسيم كرده است، به پيش ميتازند.
* هيچ دولتي بدون كمك و همياري مردم نميتواند موفق شود.
* توصيه من به مردم و تمامي دستگاههاي دولتي آن است كه نيروي مردم را قدر بدانند.
* اين مناسبت هفته دولت ما يكي از تصادفهاي پرمعناست. هفته دولت اين كشور يادبود شهادت دو شخصيت دولتي برجسته است... در كشور ما هفته دولت، هفته ولادت دولت نيست. جاهاي ديگر اگر بخواهند، چنين روزي و چنين مناسبتي بگذارند، قاعدتا ولادت دولت، يا مثلاً كار برجستهاي كه دولت انجام داده، اين را به عنوان هفته دولت معين ميكنند، اما ما آمديم و هفته دولتمان را يادبود شهادت قرارداديم. اين چيز خيلي پرمعنا و مهمي است؛ اين معنايش آن است كه راه ما را، همين خصوصيات است.
* ذخيره معنوي شما (دولتمردان) يكي توكل به خداست و يكي اعتماد به اين مردم مؤمن و صادق، فداكار، علاقهمند به مسئولان، علاقهمند به اسلام و علاقهمند و قدردان نظام جمهوري اسلامي كه هرجا از طرف مسئولان نظام از اين مردم كمكي خواسته شد، آنچه در اختيارشان بوده در اختيار ما قرار دادند و حجت را بر ما تمام كردند.
* از اهداف اصلي حكومت اسلامي، برپايي قسط و عدالت اجتماعي است. اجراي درست عدالت در جامعه و بهرهمندي تمامي مردمان از امكانات موجود، اصليترين عامل اجتماعي حركت جامعه انساني به سوي تعالي است. بنابراين، وظيفه دولت اسلامي است كه در تأمين عدالت اجتماعي تلاش كند.
* مسئولان بايد به دنبال عدالت باشند. دنبال آسان كردن زندگي براي طبقات مستضعف و محروم و پابرهنه باشند؛ كساني كه در روز خطر اين مملكت را نجات دادند.
* فلسفه وجودي همه مسئولان خدمت به مردم است. (1)
* اگر دولتي نتواند تشكيلاتش را در خدمت مردم قرار دهد، دولت ناموفقي است.(2)
* دولت بايد گرههاي اقتصادي را باز كند. (3)
* مردم بايد قانون را محترم بشمارند و نگذارند دولت اسلاميدرگير مسائل جنبي شود.(4)
* مديران ومسئولان حكومت از دل و متن مردم جوشيدهاند و از طبقات ممتاز و بالانشين جامعه نيستند، به همين دليل خلق و خوي آنها خلق وخوي عامه مردم است. (5)
* مبادا در ميان كارگزاران دولتي غرضها وانگيزههاي شخصي وبيماريهاي اخلاقي موجب شود كه چيزي را برخلاف حق ومصلحت انجام بدهند ووضع بكنند. (6)
* شهيد رجايي در سلولهاي تاريك زندان ، با صبر خود مأموران ساواك را به زانو در آورد. (7)
* شهيد رجايي هيچگاه در برابر مقام وقدرت جذب نشد وتوانست ملاك كار را براي خدا برهمه امورش حاكم كند. (8)
* شهيد رجايي يك نخست وزير موفق بود كه عليرغم مشكلات بسيار، مملكت را اداره كرد. (9)
* نيروهاي خط امام ( رحمت الله عليه ) در هنگامي كه اين دو شهيد به شهادت رسيدند، از يك انسجام بسيار بالايي برخوردار بودند، اما اين شهادت هم مردم را هر چه بيشتر به هم جوشيدهتر كرد. (10)
پي نوشت ها :
(1) روزنامه كيهان 9/6/62
(2) روزنامه كيهان 9/6/62
(3) روزنامه جمهوري اسلامي8/8/62
(4) روزنامه كيهان 12/6/62
(5) روزنامه كيهان 8/6/62
(6) روزنامه كيهان 12/6/62
(7) روزنامه كيهان 9/6/62
(8) روزنامه كيهان 9/6/62
(9) روزنامه كيهان 8/6/62
(10) روزنامه كيهان
| |
هفته دولت، هفته اقتدار و پيروزى دولتى است كه حمايت و پشتيبانى ميليونها تن از ملت خود را همراه دارد. هفته دولت، هفته افتخار و سربلندى دولتى است كه تمام همتش؛ خدمت به محرومان جامعه و رفع نياز دردمندان و مستمندان است. هفته دولت، هفته سپاس و قدردانى از دولتى است كه هدفش اجراى حدود الهى و احكام آسمانى اسلام و ايجاد جامعه اى سرشار از عدالت، نظم و امنيت است. اين هفته مبارك بر همه دولت مردانى كه وجود خويش را وقف خدمت به اسلام و جامعه كرده اند، خجسته و فرخنده باد. همراهى ملت با دولت و پشتيبانى آحاد مردم از آن، از عوامل ثبات دولت و اقتدار آن است و اين رابطه، تا هنگامى كه دولت يك دولت ارزشى و خدمت گزار باشد، پايدار خواهد بود. امام خمينى (ره) دورى مسؤولان ايران اسلامى را از رفاه و تجملات و ثروث ها، لطف الهى دانسته و مى فرمايد: " اگر يك حكومتى، ارزشهايش ارزشهاى انسانى، اخلاقى و اسلامى باشد (و) بخواهد خدمت به نوع خودش بكند و خودش را خدمت گزار بداند، قهرا ملت با اوست و قهرا يك قدرت خارجى نميتواند او را تحت تاثير قرار بدهد. " مولى الموحدين، امام على (ع) در قالب نامه اى به مالك اشتر، خطاب به همه دولت مردان اسلامى درباره تكبر و غرور رياست چنين هشدار مى دهد: "اگر با مقام و قدرتى كه دارى، دچار تكبر و يا خودبزرگ بينى شدى، به بزرگى حكومت پروردگار كه برتر از توست بنگر كه تو را از آن سركشى نجات مى دهد و تندروى تو را فرو مى نشاند و عقل و انديشه ات را به جايگاه اصلى باز مى گرداند." دوم شهريور هر سال آغاز هفته دولت است كه روز پايانى آن سالروز شهادت محمد على رجايى؛ رئِس جمهور و محمد جواد باهنر؛ نخست وزير وقت ايران در سال 1360 است. شهيدان رجايى و باهنر تشكيل دهندگان نخستين دولت ايران پس از يكدست شدن جمهورى اسلامى ايران كه پس از خروج دولتمردان عصر حكومت موقت و دولت ابوالحسن بنى صدر استقرار يافت. از اين جهت دولت رجايى و باهنر آغاز عصر تازه جمهورى اسلامى بشمار ميرود و شهادت آنها ضايعه اى است كه دولت و مردم ايران هر سال به ياد آن در سوگ مى نشينند. و اما هفته دولت، فرصتى است تا لختى تامل كنيم و به آن چه در گذر شتابزده زمان پنهان مانده، نظر افكنيم. بايد رنج و تلاش مسوولان متعهد كشور را ارج نهيم، خدمت هاى ناديدنى دولت مردان خدمت گزار و صاحب منصبان درد آشنا را سپاس گوييم و به همه تلاش گران و زحمت كشان نظام جمهورى اسلامى خسته نباشيد بگوييم. زندگينامه شهيد محمد على رجايى شهيد محمدعلى رجايى، در سال 1312 هـ .ق، در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايى را تا اخذ گواهينامه ششم ابتدايى در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگى از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادرى مهربان و منيع الطبع قرار گرفت. در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعنى در 1328 وارد نيروى هوايى شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروى هوايى، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراى عالى رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضى به پايان برد و به سمت دبير رياضى به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به ترتيب در شهرستانهاى خوانسار، قزوين و تهران به تدريس، اشتغال ورزيد. شهيد محمد على رجايى در مدت تدريس، هميشه آموزگارى دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس، به فراگرفتن علوم اسلامى و انجام فعاليتهاى سياسى همت ميگماشت. در سال 1340 به عضويت نهضت آزادى درآمد كه منجر به دستگيرى وى (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس از آزادى از زندان با شهيد باهنر به سازماندهى مجدد هيأت مؤتلفه پرداخت و براى پرورش افرادى كه بتوانند نبردى مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلبانى به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براى تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصاً به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد. شهيد رجايى همگام با فعاليتهاى سياسى لحظهاى نيز از خدمات فرهنگى غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه، همكارى با بنياد رفاه و تعاون اسلامى با همكارى شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتى و شهيد دكتر باهنر و حجه الاسلام هاشمى رفسنجاني. ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال، در زندانهاى انفرادى رژيم پهلوى انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهى استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعى منافقين پى برد و از آنها تبرى جست. دوران زندان مجموعاً چهار سال به دراز كشيد و شهيد رجايى در سال 1357 با اوج گيرى انقلاب اسلامى همراه ديگر زندانيان سياسى آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسى و فرهنگى گرديد و به اتفاق عدهاى از همكارانش براى بسيج و سازماندهى مبارزات مخفى معلمان، مسلمان، تلاش گستردهاى را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامى معلمان شد. او در راهپيماييهاى عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش موثرى در فعاليتهاى تبليغاتى آنها داشت. شهيد محمد على رجايى پس از پيروزى انقلاب اسلامى و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتى كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراى اسلامى در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهورى اسلامى ايران به مجلس معرفى شد و با راى قاطع به نخست وزيرى انتخاب شد. شهيد محمد على رجايى در اين مسئوليت خطير، على رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهى با توطئه عظيم استكبار جهانى در ايجاد جنگ تحميلى از سوى رژيم صدام روبرو شد . و همچنين كارشكنيهاى بنى صدر و متحدانش و خرابكاريهاى منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاى سنگين خود برآيد. به دنبال عزل بنى صدر از رياست جمهورى، شهيد رجايى با راى اكثريت مردم محرومى كه شاهد تلاشهاى صادقانه "اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاى امام (ره)" بودند به رياست جمهورى انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمياش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيرى به شهادت رساندند. زندگينامه شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، در سال 1312 در يك خانواده پيشه ور ساده در شهر كرمان به دنيا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت و سپس به تحصيل علوم دينى در مدرسه معصوميه آن شهر پرداخت. همزمان، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را نيز ادامه داد و پس از اخذ ديپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالى علوم اسلامى را در حوزه علميه قم طى كرد. وى فقه را در محضر مرحوم آيت الله بروجردى، فقه و اصول را در محضر امام خمينى (ره) و تفسير و فلسفه را نزد علامه طباطبائى فرا گرفت. شهيد باهنر سپس به تحصيلات دانشگاهى رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ ليسانس در رشته الهيات و بعد از آن موفق به اخذ فوق ليسانس در رشته علوم ترتبيتى و سپس دكتراى الهيات از دانشگاه تهران شد. شهيد باهنر ضمن تدريس و ايراد خطابه و برنامه ريزى دينى، به تاليف كتب درسى اشتغال ورزيد و حدود سى كتاب و جزوه تعليمات دينى را براى تدريس (از دوره ابتدايى تا دانشسرا) تاليف كرد، وى همزمان، فعاليتهاى اجتماعى خود را نيز ادامه داد و در تاسيس "دفتر نشر و فرهنگ اسلامى" كانون توحيد و "مدرسه رفاه" نقش موثرى داشت. شهيد باهنر در سال 1341، همكارى خود را با نهضت اسلامى و سياسى روحانيت به رهبرى امام خمينى (ره) آغاز كرد و در اسفند ماه 1342 پس از ايراد سخنرانى هايى در مساجد، "هدايت"، "الجواد" و "حسينيه ارشاد"، به مناسبت سالگرد حادثه "فيضيه"، دستگير شد و پس از آن متناوباً شش بار به زندانهاى كوتاه مدت محكوم شد و از سال 1350 ممنوع المنبر گرديد و بالاجبار در جلساتى كه به عنوان كلاس درس برپا مى شد، سخنرانى و به بيان نقطه نظرات اسلامى، انقلابى خود مى پرداخت. وى در سال 1357 به فرمان امام (ره) و به همراه چند تن از ياران، مامور تنظيم اعتصابات شد و در همان سال نيز با فرمان امام (ره) به عضويت شوراى انقلاب اسلامى در آمد. ديگر مسئوليتهاى شهيد باهنر پس از پيروزى انقلاب اسلامى عبارتند از: مسئوليت نهضت سواد آموزى، نماينده مردم كرمان در مجلس خبرگان، نماينده شوراى انقلاب اسلامى در وزارت آموزش و پروزش، نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامي. شهيد باهنر كه به سرنوشت آموزش كشور و آينده نونهالان انقلاب بياندازه توجه داشت و مدام در فكر بهبود و پيشرفت آن بود، سرانجام در كابينه محمد على رجائى به سمت وزير آموزش و پرورش منصوب شد. پس از فاجعةشوم بمبگذارى در دفتر حزب جمهورى اسلامى و شهادت دكتر بهشتى، شهيد باهنر به عنوان دبير كل حزب جمهورى اسلامى انتخاب شد و به دنبال انتخاب شهيد رجائى به سمت رياست جمهورى، به عنوان نخست وزير جمهورى اسلامى به مجلس معرفى شد كه با راى قاطع مجلس به تشكيل كابينه خود پرداخت. اين شهيد فرزانه و سراسر اخلاق و اخلاص و تواضع، كه خود را وقف خدمت به مردم ستمديده كرده بود، سرانجام پس از سالها مبارزه و تلاش، به همراه يار و ياور ديرينهاش "محمد على رجائى" رئيس جمهور اسلامى ايران، در هشتم شهريور 1360 در انفجار ساختمان نخست وزيرى كه به دست منافقين كوردل صورت گرفت به مقام منيع شهادت دست يافت. روحشان شاد و راهشان پررهرو. مأخذ: روزنامه همشهرى 02/06/81 و ماهنامه گلبرگ مركز پژوهش هاى اسلامى صداوسيما -------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------- -------------------------------------------------------------------------------- |
سختي ها،مصائب و بلا ها چند دليل دارد:
1- مصائبي كه انسان مكلف،خود استحقاق آن را پيدا كرده و در واقع
اين مصائب،عكس العمل اعمال اوست.
اين جهان كوه است و فعل ما ندا
سوي ما آيد نداها را صدا
2- مصائبي كه به دنبال آن منافع عظيمي نصيب انسان مي شود،مانند
جهاد در راه خدا.
3- مصائبي كه به سبب دفع يك ضرر بزرگ تر بر انسان وارد مي شود.
مانند فقر كه موجب ياد خدا مي شود.
4- مصائبي كه بر طبق سنت هاي الهي به وجود مي آيد،مانند
آتشفشان ها و زلزله و...
منظور از عارف كسي نيست كه از عرفان دم مي زند و حرف از وادي
عشق مي زند و خود آراسته به آداب اهل معرفت نيست.
در مصباح الشريفه در تعريف عارف مي فرمايد:
"آن كس كه معرفت خداي تعالي نصيبش شده باشد،تنش با خلق
است،ولي دلش با خداست. آن چنانكه اگر يك چشم به هم زدن،دلش
خداي را از ياد ببرد،از شوق خدا مي ميرد و عارف،امين امانت هاي الهي
است و گنجينه اسرار اوست."
امام علي(ع)مي فرمايد:
"عارف كسي است كه خود را بشناسد و خود را از بندگي برهاند و از آن
چه او را از كمال دور مي سازد،پاكيزه گرداند."
رسول اكرم (ص):
"يك ساعت ايستادگي در راه خدا
برتر است از عبادت كردن در شب قدر كنار حجر الاسود"
زندگي مثل دوچرخه سواري مي مونه ...
واسه حفظ تعادلت هميشه بايد در حركت باشي ....
آلبرت انيشتين
ناجي العلي
ناجي العلي،با شخصيت كارتوني اش "حنظله"،
با فلسطين و مبارزه اش بر سر آزادي پيوند مي خورد.
كودكي كه در اردوگاه هاي آوارگان فلسطيني زندگي مي كند و
10 سال دارد.
او تمامي اين سال ها 10ساله باقي مانده است.
ناجي با كاريكاتور هايش مخالفت سرسختانه خود را با
رژيم اشغالگر قدس
و البته اعراب سازشكار نشان داد.
او در يكي از شهر هاي اروپايي ترور شد.
آنانكه بدترين استفاده را از وقت خود مي كنند،
اولين كساني هستند كه از كمي آن شكايت مي كنند.
راه هاي دفع شيطان:
در حديثي از رسول اكرم(ص) آمده است
سه طايفه اند كه شيطان با ايشان كار ندارد:
1- كسي كه ياد خدا باشد
2- كساني كه در سحر ها استغفار مي كنند
3- كسي كه از خوف خدا گريه مي كند.
آيات محمد الاخرس
شهيده آيات محمد الاخرس يكي از معروف ترين زنان فلسطيني است
كه در عملياتي استشهادي موفق
شد تعداد زيادي از نيرو هاي رژيم اشغالگر قدس را از بين ببرد
كه يكي از موفق ترين عمليات ها محسوب مي شود
او كه قرار بود به زودي مراسم ازدواج خود را برگزار كند،
در تصميمي ترجيح مي دهد با شهادت خود،تبديل
به عروس هميشگي فلسطين شود.
ويژگي هاي شخصيتي انسان فداكار:
1- سخاوت و بخشندگي
2- خدمتگذاري
صدها فرشته بوسه بر آن دست مي زنند
كز كار خلق،يك گره بسته واكند
3- ملاحظه كاري
4- انصاف
شنيده ام كه بهشت آن كسي تواند يافت
كه آرزو برساند به آرزو مندي
5- خودداري از پيش داوري
6- صميميت و پذيرش قلبي
خرم آن كس كه در اين محنت گاه
خاطري را سبب تسكين است
7- تواضع
8- بردباري و استقامت
9- برقراري ارتباط
امروز شمع انجمن دلبران يكي است
دلبر اگر هزار بود،دل بر آن يكي است
بهر آن يكي دل و دين داده ام به باد
قربان آن كسي كه دلش با زبان يكي است
مردي كه خواب را بر صهيونيست ها حرام كرد
امام خميني(ره) يكي از مهم ترين شخصيت هايي است كه توانست
تا ثيرات سرنوشت سازي در وضعيت سياسي و جهاني كشور
فلسطين بگذارد.
رابطه اي كه ايشان به عنوان يك رهبر ديني بين مسلمين جهان
و فلسطين ايجاد كرد،بر مبناي اصل ظلم ستيزي و مبارزه با استكبار
در دين اسلام بود.
10چهره جهاني مرتبط با فلسطين و بيت المقدس :
1-امام خميني(ره)،مردي كه خواب را بر صهيونيست ها حرام كرد
2-شهيد فتحي شقاقي - جهاد مسلحانه
3- شهيد عز الدين قسام - ارتش شهادت طلب
4- شيخ صلاح شحاده - مهندسي مبارزه
5- شهيد شيخ احمد ياسين - تشكيل جنبش حماس
6- محمد الدوره - بيداري دنيا
7- آيات محمد الاخرس - عروس فلسطين
8- راشل كوري - شهادت جوان امريكايي
9- روژه گاردي - بزرگترين افشاگري
10-ناجي العلي - طعم تلخ طنز
دوستان عزيز ،سعي مي كنم هر روز توضيحاتي راجع به چند تن
از اين شخصيت هاي پر افتخار بدهم و شما را بيشتر با آنان
آشنا كنم.
منبع: روزنامه همشهري
با اظهار تا ثر و تا سف فراوان
از وقوع زلزله در آذربايجان و استان هاي همجوار ،
به باز ماندگان گرامي ،هم وطنان عزيزم
تسليت عرض مي نماييم.
آيا كسي كه شالوده آن را بر تقواي الهي و خشنودي او بنا كرده بهتر
است،
يا كسي كه اساس آن را بر كنار پرتگاه سستي بنا نموده
كه ناگهان در آتش دوزخ فرو مي ريزد؟
و خداوند گروه ستمگران را هدايت نمي كند.
توبه-109
امام علي(ع):
"برآوردن حاجات نيازمند را به تا خير ميانداز،
زيرا نمي داني كه فردا براي تو و او چه پيش خواهد آمد."
امام رضا(ع):
"هركس غمي از غم هاي دنيا را از مو مني برطرف كند ،
خداوند غمي از غم هاي آخرت او را برطرف نمايد."
امروز صبح كه از خواب بيدار شدم
از خودم پرسيدم:"زندگي چه مي گويد؟"
جواب را در اتاقم پيدا كردم...
پنكه گفت:"خونسرد باش"
سقف گفت:"اهداف بلند داشته باش"
پنجره گفت:"دنيا را بنگر"
ساعت گفت:"هر ثانيه با ارزش است"
آينه گفت:"قبل از هر كاري به بازتاب آن بينديش"
تقويم گفت:"به روز باش"
در گفت:"در راه هدف هايت،سختي ها را هل بده و كنار بزن"
زمين گفت:"با فروتني نيايش كن"
قرائت قرآن
فضيلت سوره قدر در پاك شدن گناهان
امام باقر(ع)مي فرمايد:
"كسي كه سوره قدر را با صداي بلند بخواند،مثل شمشير زدن در راه خدا مي باشد
وكسي كه در خفا بخواند،مثل كسي مي باشد كه خونش را در راه خدا داده است
و اگر بخواند اين سوره را ده مرتبه،براي او هزار گناه از گناهانش بخشيده مي شود."
كافي،ج2،ص621
امام صادق(ع):
"نماز مومن در شب گناهاني كه در روز انجام داده است را از بين مي برد."
رسول اكرم(ص):
"هر كس وضو بگيرد به سوي مسجد خارج شود و در اين حال بگويد:
به نام خداوندي كه مرا هدايت مي كند،
خداوند او را به محكم ترين و درست ترين ايمان هدايت فرمايد."
فراري ها زعصيان باز گرديد
به الطاف خدا دمساز گرديد
بينديشيد،يزداني رحيم است
به راه آييد رحمان و كريم است
گناه بنده عاصي ببخشد
به هر ادعوك صد لبيك گويد
خداوند مي فرمايد:
"منم خدايي كه گناهان را مي آمرزم
و عيب ها را مي پوشانم
و اندوه ناكان را ياري مي رسانم
و بر گريه كننده و زاري كننده رحم مي كنم
و منم داناي امور آشكار و نهان."
ضمانت پيامبر اكرم(ص) براي بهشت
پيامبر اكرم(ص)فرمود:
"من ضامن خانه اي در اطراف بهشت و خانه اي در وسط بهشت
و خانه اي در بالاي بهشت هستم:
1- براي كسي كه جدال را ترك كند،اگر چه بر حق باشد.
2- يراي كسي كه دروغ را ترك كند،اگر چه از روي شوخي باشد.
3- براي كسي كه اخلاق خوب داشته باشد.
تو مرا داري...
براي هميشه....
چون هر وقت گريه مي كني دستان مهربانم چشمانت را مي نوازد.
چون هر وقت تنها شدي تازه مرا يافته اي.
چون هر وقت بغضت نگذاشته،صداي لرزانت را بشنوم،
صداي خرد شدن ديوار بين خودم و خودت را شنيده ام...
درست است تو مرا فراموش كرده اي،اما من سر انگشتانت را از ياد
نبرده ام....
دلم نمي خواهد غمت را ببينم....مي خواهم شاد باشي.
اين را من مي خواهم،تو هم مي تواني اين را بخواهي...خشنودي مرا.
علي آن شير خدا شاه عرب
الفتي داشته با اين دل شب
شب ز اسرار علي آگاه است
دل شب محرم سرالله است
فجر تا سينه آفاق شكافت
چشم بيدار علي خفته نيافت
ناشناسي كه به تاريكي شب
مي برد شام يتيمان عرب
عشق بازي كه هم آغوش خطر
خفت در خوابگه پيغمبر
آن دم صبح قيامت تا ثير
حلقه در شد از او دامن گير
دست در دامن مولا زد در
كه علي بگذر و از ما مگذر
شال مي بست و ندايي مبهم
كه كمر بند شهادت محكم
شبروان مست ولاي تو علي
جان عالم به فداي تو علي